سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر/پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎ کند

شعر/پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎ کند

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎کند
بلبل شوقم هوای نغمه‎ خوانی می‎کند


همتم تا می‎رود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می‎کند


بلبلی در سینه می‎نالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل‎فشانی می‎کند


ما به داغ عشق بازی‎ ها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک‎ پرانی می‎کند


نای ما خاموش ولی این زهره‎ ی شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می‎کند


گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می ‎کند


سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می‎کند


با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می‎کند


بی‌ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می‎رسد با من خزانی می‎کند


طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می‎کند با ما نهانی می ‎کند


می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند


شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ور نه قاضی در قضا نامهربانی می‎کند

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ چون پیمبر کرد این معنی ادا

دست خود برداشت از بهر دعا

گلچین مولودی ویژه عید غدیر +صوت

دانلود مولودی ویژه غدیر

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.