روند رو به شتاب نوسازی تواناییهای هسته ای در کشورهای صاحب این توانایی و کشورهای تحت حمایت هستهای آمریکا در اروپا جدیتر از هر زمان دیگری آشکار شده است.
اروپاییهای غیر هستهای که کلاهکهای اتمی آمریکا را در پایگاههای خود مستقر کردهاند راهبرد یکپارچه سازی توان هستهای در اروپا را تعریف و توسعه آنرا در دستور کار قرار داده اند. از طرفی سطح وتعداد آماده باشها و هشدارهای هستهای بویژه پس از آغاز جنگ اکراین بهطرز چشمگیری افزایش یافته است.
کشورهای غیراروپایی نیز با اعلام راهبرد هستهای جدید به سرعت در حال نوسازی زرادخانههای خود هستند. یعنی جنگ خاموشی برای ارتقای سطح دفاع هستهای و آمادگی برای تهاجم هستهای وافزایش سطح بازدارندگی در جریان است. در این بین دستهبندیهای جدیدی برای یکپارچهسازی دفاع هستهای در حال توسعه است.
کره شمالی و چین و روسیه از یک سو در راهبرد خود میتوانند طیف وسیعی از کشورهای همسو با خود را وارد معادله دفاع هستهای منطقهای و فرامنطقهای سازند، بویژه پس از استفاده اوکراین از موشکهای هیمارس آمریکایی برای هدف قرار دادن سرزمینهای درونی در خاک روسیه پوتین را وارد طرح تئوری توسعه ارسال و تجهیز کشورهای همسو به موشکهای دوربرد ساخت.
این راهبرد در صورت توسعه استقرار موشکهای آمریکایی در اروپا میتواند به سرعت تبدیل به ایجاد پایگاههای هستهای در کشورهای نزدیک به اروپا و آمریکا گردد.
در این سو تحرکات پاکستان نشان از ایجاد یک بلوک هستهای در میان جمعی از کشورهای عربی بویژه عربستان دارد. این تقسیم بندیهای خطرناک در حال تغییر چهره آرایش دفاعی در سطح وسیعی از جهان است.
در واقع احیای حاکمیت تئوری وحشت که در دوره جنگ سرد جریان داشت هدف اصلی این صف بندیهای جدید بوده و گویای واردسازی مجدد نظریه دفاع باز دارنده فعال هسته ای و بازگشت به دوره تهدیدات دهه شصت میلادی است. با این تفاوت که مقطع و محدوده جغرافیایی این تغییرات راهبردی گستره وسیعی از جهان را فرا میگیرد و سطح تهدیدات وارد حریمهای وسیعتری از مرزهای جغرافیایی کشورها و از جمله جمهوری اسلامی ایران میشود.
طرح فشار بر ایران که در کلام و ادبیات کشورهای اروپایی خیلی صریح و واضح است، میتوان در این راستا ارزیابی کرد. این یعنی تشدید فشارهای جهانی علیه برنامه هستهای ایران و ایجاد انسداد در مقابل توسعه فناوریهای دفاعی و تواناییهای هستهای و گسترش وسیع تهدیدات هستهای پیرامونی علیه امنیت ملی ایران.
این روند خطرناک ممکن است تا قبل از پایان دهه جاری میلادی شکل و آرایش و نوع دفاع یا تهاجم را تغییر دهد و راهبرد اولویت تهدیدات اتمی مجددا به مهمترین ابزار اعمال قدرت و سلطه تبدیل گردد چرا که تجربه جنگ در دهههای اخیر پایان دوره تسلیحات کلاسیک و جنگهای متعارف را رقم زد و عصر تازه ای را در مناقشات سخت پدید آورد.
سخن اینجاست که در پرتو چنین تغییرات مهم راهبردی، جایگاه جمهوری اسلامی ایران کجاست؟
میدانیم که بخش بزرگی از این تغییرات با نگاه تحلیلی و ارزیابیهای دقیق غربیها به تحولات غرب آسیا، سرنوشت نهایی اسراییل و جایگاه ایران در آینده نزدیک این منطقه در حال پیدایش است، بنابراین کشور ما همچنان محور اصلی برنامههای غرب برای آینده بخش وسیعی از جغرافیای دنیاست که البته در آینده نیز متاثر از تحولات پیشبینی نشده درهمین منطقه خواهد بود.
با این اوصاف ضرورتهای جدیدی پیش روی ایران قرار گرفته است تا نسبت خود را با این تحولات خطرناک روشن و راهبرد دفاعی و امنیتی خود را تا سطوح گوناگون بازدارندگی همه جانبه ارتقاع دهد. بطور قطع ما با دهه متفاوتی روبهرو هستیم که هر احتمالی میتواند در آن ممکن شود.
به همین دلیل باید آماده بود و در راه تحقق امنیت دائم باید بدانیم که مهمترین حرکت خلاصی یافتن از مزاحمتهای دائمی آژانس یک بار برای همیشه و رفع مجموعه تهدیدات و فشارهای دائمی و تحت مدیریت غرب از مجموع فعالیتها و برنامههای هستهای کشور و ورود به فاز رهایی از نقطه توقف و دستیابی به مقطع دائمی بازدارندگی هستهای است.
بی شک عبور از این مرحله که تبدیل به ناگزیر قطعی شده است، سطح تهدیدات و متغیرهای قدرت در منطقه و جهان را تغییر خواهند داد و ایران برای همیشه تاریخ و برای نخستین و آخرین مرتبه به امنیت پایدار خواهد رسید.