یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی
بابی انت و امّی
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده، نه غمّی
بابی انت و امّی
تو که از مرگ و حیات، این همه فخری و مباهات
علیای قبله حاجات
گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمّی
بابی انت و امّی
گویی آن فاجعهی دشت بلا هیچ نبوده است
درِ این غم نگشوده است
سینهی هیچ شهیدی نخراشیده به سمّی
بابی انت و امّی
گویی آن فاجعهی دشت بلا هیچ نبوده است
درِ این غم نگشوده است
سینهی هیچ شهیدی نخراشیده به سمّی
بابی انت و امّی
حق اگر جلوهی با وجه أتَمّ کرده در انسان
کان نه سهل است و نه آسان
به خود حق که تو آن جلوهی با وجه أتَمّی
بابی انت و امّی
منکِر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل
کر و کور است و عزازیل
با کر و کور چه عیدی و چه غدیریّ و چه خُمّی
بابی انت و امّی
در تولا هم اگر سهو ولایت! چه سفاهت
اُف بر این شَمّ فقاهت
بی ولای علی و آل، چه فقهی و چه شمّی!
بابی انت و امّی
تو کم و کیف جهانیّ و به کمبود تو دنیا
از ثَری تا به ثریّا
شَر و شور است و دگر هیچ نه کیفیّ و نه کمّی
بابی انت و امّی
آدمی جامع جمعیت و موجود أتَمّ است
گر به معنای أعَمّ است
تو بِهین مظهر انسان و به معنای أعمّی
بابی انت و امّی
چون بود آدم کامل غرض از خلقت آدم
پس به ذریه عالم
جز شما مهدِ نبوت نبُوَد چیز مهمی
بابی انت و امّی
عاشق توست که مستوجب مدح است و معظّم
منکرت مستحق ذَم
وز تو بیگانه نیرزد نه به مدحی و نه ذمّی
بابی انت و امّی
بی توای شیر خدا سبحه و دستار مسلمان
شده بازیچهی شیطان
این چه بوزینه که سرها همه را بسته به ذمّی
بابی انت و امّی
لشکر کفر اگر موج زند در همه دنیا
همه طوفان همه دریا
چه کند با تو که، چون صخرهی صمّا و اَصَمّی
بابی انت و امّی
یا علی خواهمت آن شعشعهی تیغ زرافشان.
هم بدو کفر سرافشان
بایدم این لَمَعان دیده، ندانم به چه لِمّی
بابی انت و امّی