سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعاری که برای شهادت آیت الله رئیسی و همراهانش سروده شد

اشعاری که برای شهادت آیت الله رئیسی و همراهانش سروده شد

شعر علیرضا قزوه در سوگ شهید آیت‌الله رئیسی


در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیمای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم

ما را خبر‌ها بی خود از خود کرده می‌دانیاما تو راحت باش راحت سید ابراهیم

تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم

از ابتدا هم تو شهید زنده‌ای بودیشد قسمتت آخر شهادت سید ابراهیم

یاد رجایی، باهنر، را زنده کردی باز دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم

.

دریغ آی ابراهیم

تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم 

که زخمدارِ فسادیم آی ابراهیم 

دریغ این که نشد کار را تمام کنید

به ماتم تو فُتادیم آی ابراهیم

به خصمِ خسته نکردی تو اعتماد آری

که ما حماسه نژادیم آی ابراهیم

تو سر به صولت دشمن فرو نیاوردی

که بر بلند چکادیم آی ابراهیم

تو بازتاب شکوفاییِ وطن بودی

چنان که آینه زادیم آی ابراهیم

قبای همت ما تار و پود تاریخ است

که از تبار قُبادیم آی ابراهیم

کم از بهشت نخواهیم خاک ایران را

که ما فرشته نهادیم آی ابراهیم

برای دفع فسادی که آفت باغ است

تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم

دریغ این که تبر وانهاده شد ناگاه 

 به سینه داغ نهادیم آی ابراهیم

دریغ مرگِ تو‌ای رادمردِ نیک آیین

صبورِ داغ مُرادیم آی ابراهیم

به آرمان تو سوگند، آرمان بر جاست

که مرد جَهد و جهادیم آی ابراهیم

به نوگشایی سدّ رفتی و چه پیش آمد؟ 

که سدّ گریه گشادیم آی ابراهیم

غلامرضا کافی_شیراز

……………‌‌‌‌..‌‌‌‌‌……..

تمام شب همه دستانی از دعا مردم

و دست‌های دعا جانب خدا مردم

کسی که درد شما را عمیق می‌فهمید 

کجاست در دل این شب… کجا… کجا… مردم؟!

کسی که مثل شما بود، ساده و خاکی

کسی که مثل شما بود بی‌ریا مردم!

به منجنیق بلا اندر است ابراهیم

به آتش حسرات‌اند بی‌نوا مردم

درون جنگل مِه رفته‌ای فرو، امّا‌

نمی‌شوند ز یادت دمی جدا مردم

به دست‌های توسّل تو را طلب کردند‌

نمی‌کنند تو را لحظه‌ای رها مردم

به آستان رضا سر نهاده‌اند امشب

برای یافتن خادم‌الرّضا مردم

یکی شدند دوباره، به برکت یادت

رها ز تفرقه گشتند، مرحبا مردم!

محمّدرضا_ترکی

………………………………….

[ شهید جمهور]
هرچه صدا کردیم: “ابراهیم! “
اسم تو حتی برنگشت از کوه
آنقدر روحت بی‌قراری کرد
جسم تو حتی برنگشت از کوه

اردیبهشت اردی‌جهنم شد
هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند
این بار آتش سرد شد، اما وقتی که ابراهیم را سوزاند

گشتیم دنبال پر و بالت
گفتند دیگر وا نخواهد شد
جز بالگرد سوخته چیزی
پیدا نشد، پیدا نخواهد شد

تو کوه دردی بودی و رفتی‌ای کوه درد!‌ای کاش برگردی
آن بالگرد‌ای کاش برگردد
با بالگرد‌ای کاش برگردی

چشم انتظار دیدنت گشتند
حتی شهیدان خدایی هم
آن سو “بهشتی” بی‌قرار تو
آن سوتر انگاری “رجایی” هم

این ملت تنها تو را دیروز
در شادی و غم انتخابت کرد‌ای انتخاب مردم ایران!
حالا خدا هم انتخابت کرد

رضا_ یزدانی

……………………

پیرهن یوسفم
یا کفن یوسفم
بوی تن یوسفم
کز دل چاه آمدم…

شاه پناهم بده

…………………..

صبح آمد و شب نگرانی سحر نشد

یلدای دوری تو دریغا به سر  نشد

از هر کرانه تیر دعایی روانه بود

از این میانه آه یکی کارگر نشد

از ما چرا گرفت دلت مهربان‌ترین

بر ما دوباره ماه رخت جلوه‌گر نشد

در آتش فراق، دویدن به دشت و کوه 

دردا حریف تاب و تب این جگر نشد

چون ابر کوهها، همه شب را گریستیم

باران حریف این تپش بی‌ثمر نشد

لبخند تو که دلخوشی ماست از جهان

باشد برای روز قیامت اگر نشد

چون من نفس نداشت قلم از فراق تو

می‌خواست تا که گریه کند بیشتر نشد

—————————————————

دیدم این مشهد چرا هی بی‌قراری می‌کند

جای باران، سیل در این شهر جاری می‌کند

‌دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش

عزم خود را جزم دارد گریه زاری می‌کند

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

تولد ۱۵۰ هزار شغل خانگی در کشور

ذکر خیر شهیدجمهور

آن روز دیده بودم این فتنه‌ها که برخاست

کز سرکشی زمانی با ما نمی‌نشستی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.