انتظار
.
روزهای بی شماری انتظار
سال های آزگاری انتظار
آری انتظار
.
بهت چشم های خشک و خیره سوی جاده های مه گرفته انتظار نیست
انتظار
.
شوق جویبارهاست
در مسیر چشمه و درخت
.
دست های زیر چانه پشت شیشه های تار عنکبوت بسته انتظار نیست
انتظار
.
رقص رودخانه های پرتلاطم است
موقع رسیدنی به اب های بی کران
موقع وصال
.
ولی ولی
گاهی انتظار
تا کنار رود رفتن و
تشنه بازگشتن است
سال های سال
.
با شکوه و پر غرور از انتظار
خسته دل ولی صبور از انتظار
می رسد بهار
دور از انتظار