سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / خاطره ی مادر شهید مدافع حرم

خاطره ی مادر شهید مدافع حرم

مادر سید مصطفی میگوید:

رضایت دادم برود سوریه، چون خودش دوست داشت… من با چشم‌های خودم می‌دیدم که مصطفی دارد برای رفتن پرواز می‌کند، می‌دیدم که چقدر بی تاب است که برود …
گفت: مادر من را به حضرت زینب (سلام الله علیها) بسپار، دلت آرام می‌شود… باور کنید الان هم با اینکه پسرم شهید شده اما دل من آرام است…
حتی خوابش را دخترش دیشب دیده… خواب دیده که پدرش آمده و او را یک جای خوش آب و هوایی برده که مثل بهشت بوده پر از درختهای میوه، آنجا به او آب داده، زینب هم گفته بابا این آب چقدر خوشمزه است، پدرش هم گفته: بابا این آب فقط مال اینجاست… جای دیگری پیدا نمی‌شود. بعد زینب رفته جلوی آینه و دیده که صورتش نورانیه، گفته بابا پس صورت من کو؟

پدرش هم گفته: بابا جان اینجا همه صورت ها نورانی است.

شادی روح شهداء مدافع حرم اهلبیت علیهم السلام، صلوات.

 

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

درمحضر امام رضا(علیه السلام) _ ای عبدالعظیم، سلام مرا به اهل ولایتم برسان

اهل ولای ما نباید فرصت های گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند

نغمه‌خوانی علی طولابی در حرم امام رضا (علیه السلام)

خدایا آمدم بر درگهت با دست خالی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.