شبِ اوّلِ محرّم، با لسان الغیبِ شیرازی…؛
حضرت مسلم علیه السلام…!
منم غریبِ دیارِ تو…، ای غریب نواز…!
دَمی…، به حالِ غریبِ دیارِ خود پرداز…!
به هر کمند که خواهی…، بگیر و بازم بَند…!
به شرطِ آنکه ز کارم…، نظر نگیری باز…!
گَرَم چو خاک…، زمین خوار میکنی…، سهل است…!
چو خاک می کن و…، بر خاک…، سایه می انداز…!
درونِ سینه…، دلم…، چون کبوتران…، بِتَپَد…!
چه آتش است که در جانِ من…، نهادی باز…؟!
هوایِ قدِّ بلندِ تو میکند…، دلِ من…!
تو…، دستِ کوتهِ من بین…، و آرزویِ دراز…!
بر آستینِ خیالت…، همی…، دِهَم بوسه…!
بر آستانِ وصالت…، مرا…، چو نیست جواز…!
هزار دیده…، به رویِ تو…، ناظرند و…، تو خود…!
نظر به رویِ کسی…، بَر نمیکنی از ناز…!
اگر بسوزدت…، ای دل…، ز درد ناله مکن…!
دَم از محبّت او می زنی…، بسوز و بساز…!
از آن زمان…، که اسیرِ دیارِ کوفه شدم…!
دو دیده ی نِگرانم…، بُوَد به سویِ حجاز…!
میا به کوفه…، که این قوم…، بی وفایانند!
که حرفِ آخرم این است…، در قنوتِ نماز…!
♦️♦️♦️♦️♦️
یکی از تعابیرِ امام حسین علیه السلام درباره حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام در نامه به بزرگان و مردم کوفه، معرفی او به عنوانِ “ثِقتی مِنْ اَهْلِ بَیتی” است…، که این عبارت…، بیانگر شان و جایگاه او در خاندانِ وحی و رسالت است…!
وَ قَدْ بَعَثْتُ اِلَیْکُمْ اَخی وَ ابْنَ عَمّی وَ ثِقتی مِنْ اَهْلِ بَیتی مُسْلمَ بْنَ عَقیلٍ وَ اَمَرْتُهُ اَنْ یَکْتُبَ اِلیَّ بِحالِکُمْ وَاَمْرِکُمْ وَرأیِکُمْ؛ فَاِنْ کُتِبَ اِلَیَّ اَنَّهُ قَدْ اَجْمَعَ رَاْیُ مَلَئِکُمْ وَذَوی الفَضْلِ وَ الْحِجی مِنْکُمْ عَلی مِثْلِ ما قَدِمَتْ عَلَیَّ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ قَرَأتُ فی کُتُبِکُمْ اَقْدِمُ عَلَیْکُمْ وَ شیکاً اِنْ شاءَ اللّه . فَلَعَمْری ما الْاِمامُ اِلّا العامِلُ بِالْکِتابِ وَ الْآخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ الدّائِنُ بِالْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذاتِ اللّه ِ وَ السَّلام…!
پس من…، برادر و پسرعمویم و فرد مورد اطمینان خود از اهل بیتم…، مسلم بن عقیل را به سوی شما می فرستم و به او دستور دادم که احوال و اوضاع و نظر شما را برایم گزارش کند…؛
پس اگر به من نوشت که نظرِ جمعیت شما…، و شرافتمندان و خردمندان شما…، همانند گذشته است که فرستادگان شما گفتند و در نامه های شما خواندم…، با سرعت…، اگر خدا بخواهد به سوی شما می آیم…!
به جانم سوگند…! امام نمی تواند باشد…، مگر کسی که به کتاب عمل کند…، و طبق عدالت رفتار کند…، و متدیّن به دین حق باشد… و نَفسش را در محدوده ی خدا حَبْس نماید…! والسّلام…!
بر سرِ دارالعماره…، سرفرازم یاحسین…!
از غریبیِ تو…، در سوز و گدازم یاحسین…!
فکرِ فردایِ تو و…، در التهابِ زینبم…!
با سرِ بشکسته…، در حالِ نمازم یاحسین…!
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوٓا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ…!
التماس دعا…!