سلام
در شرایطی که درکشور در دوران اصلاحات و حاکمیت دولتهای غربگرا تمام تلاششان را کرده ومیکنند تا همه آثار هنری و ادبی پیرامون مفاهیم مقاومت ودفاع مقدس وفرهنگ شهدا را از پیش روی مخاطبان خود پاک نمایند و انقدر دراین زمینه اتلاش جدی داشتند که به بهانه رواج خشونت گفتمان مقاومت را از بدنه فکری جوانان کشور پاک کنند گویا مطالب مربوط به وقایع مربوط به شهادت برخی شهدای دفاع مقدس بارها از کتب فارسی و یا متون درس دانش آموزان حذف شده و مجددا اورده شده و مدام با این قبیل مفاهیم بازی میشود .
درچنین شرایطی توجه شما را به یکی از اخرین اثر منتشر شده توسط یکی از نویسندگان مطرح در اسراییل به چاپ رسیده جلب میکنم بنام برنده که دراین کتاب به این مفهوم تاکید میشود که :
«نترس، شلیک کن و آرام باش»؛ مروری بر یک رمان اسرائیلی
دراین اثر یک زن اسراییلی با خصوصیات عاطفی و احساس برانگیز با بیش از بیست سال تحقیق و پژوهش بر روی روان انسانها متخصص آن است که به سربازان چگونگی کشتن بدون احساس وتبعات روانی را یاد دهد بگونه ایکه با سخت ترین شیوه وقصاوت قلب توان کشتن دشمنش را داشته باشد اما خودش از تبعات حملات روانی ناشی از این جنایات درامان باشد .لطفا یه بخشی از این کتاب از قول این زن متخصص روان شناس توجه فرمایید :
آبیگایل، زن اصلی این رمان، در دوران خدمتش با درجهٔ سرهنگی در ارتش و بعدتر بهعنوان روانکاو و روانیار شخصی و غیرنظامی، در کارِ تقویت روحی سربازان است تا ترسی از کشتن نداشته باشند و گرفتار کابوسهای آن هم نشوند.
او زنی است بهشدت باهوش و احساسبرانگیز که در مقام مادر هم شور و عاطفه نشان میدهد و در دوستی هم کم نمیگذارد، ولی در شغل خود در ارتش «آهنینرفتار» است و تا مرز حذفِ احساس و عاطفه در مناسبات انسانی پیش میرود.
آبیگایل بهخوبی میداند که کشتن با روح و روان انسان چه میکند و لذا همهٔ تلاشش این است که بهعنوان مربی روان، سربازان را بهگونهای آماده کند که این تأثیرات کمتر باشد و دستشان راحت به سوی ماشه برود. او وظیفه دارد روح و روان سربازان را طوری بازپروری کند که کابوسی که در نتیجهٔ کشتن عارضشان شده عادی به نظرشان بیاید و گویی بخشی از واقعیت زندگی.
آبیگایل هم در سمینارها و کنفرانسها برای فرماندهان سطوح گوناگونِ ارتش آموزههایی از تجربه و تقویت روانی را مطرح میکند و هم با سربازان به جبهههای جنگ میرود و آنهایی را که از کشتن دچار کابوس شدهاند بهلحاظ روانی «بازپروری» میکند تا کشتن را بخشی عادی از زندگی تلقی کنند و دوباره بتوانند ماشه را بچکانند.
حرفش با افسرانِ ارتش این است که «من برای تضعیف و تلطیف روحیهٔ شما یا وعظ و روضهٔ اخلاقی به اینجا نیامدهام. وظیفهام این است که به شما و سربازانِ شما کمک کنم تا بر دشمن غلبه کنید، او را بکشید و خود در امان بمانید. من از بیست سال پیش در کار تحقیق روی روح و روان سربازانمان هستم و کاملاً میدانم که چگونه میتوان دست به کشتنِ آنها را تقویت کرد و کمک کرد تا منضبطتر و مقاومتر بشوند».
حال درچنین شرایطی برخوردهای فرهنگی جریانهای اصلاح طلب با ادبیات فارسی و فرهنگ مقاومت ایا جر خیانت معنای دیگری دارد ؟
قضاوت باشما
سلام
در شرایطی که درکشور در دوران اصلاحات و حاکمیت دولتهای غربگرا تمام تلاششان را کرده ومیکنند تا همه آثار هنری و ادبی پیرامون مفاهیم مقاومت ودفاع مقدس وفرهنگ شهدا را از پیش روی مخاطبان خود پاک نمایند و انقدر دراین زمینه اتلاش جدی داشتند که به بهانه رواج خشونت گفتمان مقاومت را از بدنه فکری جوانان کشور پاک کنند گویا مطالب مربوط به وقایع مربوط به شهادت برخی شهدای دفاع مقدس بارها از کتب فارسی و یا متون درس دانش آموزان حذف شده و مجددا اورده شده و مدام با این قبیل مفاهیم بازی میشود .
درچنین شرایطی توجه شما را به یکی از اخرین اثر منتشر شده توسط یکی از نویسندگان مطرح در اسراییل به چاپ رسیده جلب میکنم بنام برنده که دراین کتاب به این مفهوم تاکید میشود که :
«نترس، شلیک کن و آرام باش»؛ مروری بر یک رمان اسرائیلی
دراین اثر یک زن اسراییلی با خصوصیات عاطفی و احساس برانگیز با بیش از بیست سال تحقیق و پژوهش بر روی روان انسانها متخصص آن است که به سربازان چگونگی کشتن بدون احساس وتبعات روانی را یاد دهد بگونه ایکه با سخت ترین شیوه وقصاوت قلب توان کشتن دشمنش را داشته باشد اما خودش از تبعات حملات روانی ناشی از این جنایات درامان باشد .لطفا یه بخشی از این کتاب از قول این زن متخصص روان شناس توجه فرمایید :
آبیگایل، زن اصلی این رمان، در دوران خدمتش با درجهٔ سرهنگی در ارتش و بعدتر بهعنوان روانکاو و روانیار شخصی و غیرنظامی، در کارِ تقویت روحی سربازان است تا ترسی از کشتن نداشته باشند و گرفتار کابوسهای آن هم نشوند.
او زنی است بهشدت باهوش و احساسبرانگیز که در مقام مادر هم شور و عاطفه نشان میدهد و در دوستی هم کم نمیگذارد، ولی در شغل خود در ارتش «آهنینرفتار» است و تا مرز حذفِ احساس و عاطفه در مناسبات انسانی پیش میرود.
آبیگایل بهخوبی میداند که کشتن با روح و روان انسان چه میکند و لذا همهٔ تلاشش این است که بهعنوان مربی روان، سربازان را بهگونهای آماده کند که این تأثیرات کمتر باشد و دستشان راحت به سوی ماشه برود. او وظیفه دارد روح و روان سربازان را طوری بازپروری کند که کابوسی که در نتیجهٔ کشتن عارضشان شده عادی به نظرشان بیاید و گویی بخشی از واقعیت زندگی.
آبیگایل هم در سمینارها و کنفرانسها برای فرماندهان سطوح گوناگونِ ارتش آموزههایی از تجربه و تقویت روانی را مطرح میکند و هم با سربازان به جبهههای جنگ میرود و آنهایی را که از کشتن دچار کابوس شدهاند بهلحاظ روانی «بازپروری» میکند تا کشتن را بخشی عادی از زندگی تلقی کنند و دوباره بتوانند ماشه را بچکانند.
حرفش با افسرانِ ارتش این است که «من برای تضعیف و تلطیف روحیهٔ شما یا وعظ و روضهٔ اخلاقی به اینجا نیامدهام. وظیفهام این است که به شما و سربازانِ شما کمک کنم تا بر دشمن غلبه کنید، او را بکشید و خود در امان بمانید. من از بیست سال پیش در کار تحقیق روی روح و روان سربازانمان هستم و کاملاً میدانم که چگونه میتوان دست به کشتنِ آنها را تقویت کرد و کمک کرد تا منضبطتر و مقاومتر بشوند».
حال درچنین شرایطی برخوردهای فرهنگی جریانهای اصلاح طلب با ادبیات فارسی و فرهنگ مقاومت ایا جر خیانت معنای دیگری دارد ؟
قضاوت باشما