سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / به عقیدۀ من خانواده در اولویت اول است و کار بیرون از خانه در اولویت بعدی

به عقیدۀ من خانواده در اولویت اول است و کار بیرون از خانه در اولویت بعدی

شهیدان من سه قطره بودند در برابر اقیانوس شهدا. بارها گفته‌ام که ای کاش به تعداد تار موی سرم پسر داشتم و در راه انقلاب فدا می‌کردم. شرمنده‌ام که چرا آن‌قدر کم بودند؛ ای کاش زیاد بودند.

در جایی نه چندان دور از ما، مادرانی زندگی می‌کنند که فرزندانشان را در راه دفاع از عقیده و وطن فدا کرده‌اند و باز هم خود را مدیون و شرمندۀ انقلاب اسلامی می‌دانند و آرزو می‌کنند کاش فرزندان بیشتری داشتند تا به انقلاب تقدیم کنند. یکی از این مادران، سرکار خانم خالقی‌پور هستند که سه شهید در دامان خود پرورش داده‌اند و تقدیم انقلاب اسلامی کرده‌اند.

سرکار خانم خالقی‌پور معتقد است هر کس به اندازۀ خود وظیفه‌ای دارد که اگر آن وظیفه را به درستی انجام ندهد، باید در پیشگاه شهدا پاسخگو باشد. آنان از هر آن‌چه داشتند گذشتند و جانشان را در راه اسلام و ایران فدا کردند. ایشان می‌گوید شهیدان من سه قطره بودند در برابر اقیانوس شهدا و شرمنده‌ام که چرا آن‌قدر کم بودند؛ ای کاش زیاد بودند.

متن زیر گفت و گوی کامل رجانیوز با سرکار خانم خالقی‌پور مادر شهیدان خالقی‌پور می‌باشد:

*خانم خالقی‌پور، امروزه جامعۀ ما با مشکلاتی از جمله مشکلات معیشتی و شیوع بیماری کرونا و عوارض اجتماعی و اقتصادی آن روبروست که به اختلافات خانوادگی دامن زده است. به نظر شما راهکار حل این تعارضات چیست؟

توصیۀ من به زوج‌های جوان این است که با وجود این سختی‌ها، در اختلافات زناشویی کمی صبر و حوصله به خرج دهند. در دوران جوانی ما هم مشکلات زیادی وجود داشت؛ از جمله مشکلات مالی، مشکل مسکن، کمبود محبت از جانب برخی پدر و مادرها و … .قرآن به ما می‌گوید در سختی‌ها و ناراحتی‌ها، از صبر و نماز کمک بگیرید. رفتار زن و شوهر هنگام بروز تعارض منوط به تربیت خانوادگی آن دو نفر است. منِ مادر اگر فرزندم را درست تربیت کنم، این فرزند زمانی که بزرگ می‌شود و ازدواج می‌کند، خیلی در زندگی‌اش تنش ایجاد نمی‌شود، تقاضای بی‌مورد ندارد و خواسته‌های خود را مطابق با شرایط زندگی خودش تنظیم می‌کند.

در همۀ خانه‌ها اختلاف و دعوا وجود دارد؛ اختلافات جزئی نمک زندگی است که با گذشت و صبر به مرور رفع می‌شود. حتی اگر حق با من است، می‌توانم موقع دعوا کمی سکوت کنم و پاسخ فریاد را با فریاد ندهم و بعد از آن‌که فضا کمی آرام شد، با منطق با همسرم صحبت کنم و بگویم کجای حرف او ایراد داشت. در غیر این صورت، اگر هر کدام از دو طرف صدای خود را بالا ببرند و جدل کنند، به هیچ نتیجۀ مثبتی نمی‌رسند و فقط کینه از هم به دل می‌گیرند که در اختلافات بعدی، همین کینه‌ها نمود پیدا می‌کند. این تعارضات همیشگی نیست و بعضی وقت‌ها پیش می‌آید که اگر به درستی حل شود، اختلافات بعدی هم راحت‌تر حل می‌شود.

اگر الگوی ما حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) هستند، باید طبق رفتار و گفتار این بزرگواران زندگی کنیم. نقل است خانم حضرت زهرا (س) در طول هشت سال زندگی مشترک با امیرالمؤمنین، نشد خواسته‌ای را با ایشان مطرح کنند که در توان حضرت نباشد. البته حضرت علی (ع) هم با آن عظمتشان در امور خانه به همسرشان کمک می‌کردند؛ خمیر نان تهیه می‌کردند، نان می‌پختند، با بچه‌هایشان بازی می‌کردند و… و همۀ این کارها را به خاطر خانوادۀ خود انجام می‌دادند. همسرم در روزهای پایانی عمرشان، زمانی که بچه‌ها دور ایشان جمع بودند، گفتند که از مادرتان ناراضی‌ام! دل من لرزید! گفتم اگر ندانسته اشتباهی کردم شما ببخشید (همیشه سعی می‌کردیم اختلافات خود را جلوی فرزندانمان بروز ندهیم).

ایشان گفتند یک بار چیزی از من برای خودش نخواست که من فراهم کنم. مادرتان زحمت زیادی برای زندگی کشید و من هیچ کاری برای او نتوانستم بکنم. غرض این است که اگر ما چیزی بخواهیم که در توان همسرمان نباشد، یا اختلاف ایجاد می‌شود، یا او باید خود را به زحمت اضافه بیندازد و قرض بگیرد تا بتواند خواستۀ ما را تأمین کند. 

یک نکتۀ مهم از نظر من این است که زن و شوهر اصلاً نباید جلوی بچه‌ها با یکدیگر دعوا کنند. لطمه‌ای که بچه‌ها از دیدن دعوای پدر و مادر می‌خورند، از هیچ چیز دیگری نمی‌خورند.

زندگی ده بخش است که 9 بخش آن سختی و یک بخش آن شیرینی است. به‌خاطر چشیدن لذت همان یک بخش، باید در برابر سختی‌های آن 9 بخش دیگر صبر کرد. اغلب ما خودمان را برای سختی‌ها و کمبودها آماده نمی‌کنیم. دوران جوانی که در مضیقۀ مالی به سر می‌بردیم، با آن‌که سخت بود، اما زندگی خیلی لذت‌بخش بود و با کمترین امکانات هم خوشحال بودیم. الحمدلله حاصل این زندگی هم فرزندانی بود که دنیا به آنان افتخار می‌کند. سه فرزند شهید من همچون سه قطره از اقیانوس شهدا هستند.

این فرزندان ثمرۀ همان سختی‌هایی بودند که کشیدیم. بهترین دعا همان دعای عاقبت بخیری است که الحمدلله به نظر من فرزندانم عاقبت بخیر شدند. من در این سن دغدغۀ خاطر از بابت فرزندانم ندارم و ان‌شاءالله آنان رستگارند. سه فرزندم که به شهادت رسیدند، دو تا از بچه‌هایم هم در زمان کودکی فوت کردند، و دو فرزند دیگرم هم پای خود را جای پای برادران شهیدشان گذاشته‌اند. مال و اموال به چه کار من می‌آید وقتی با ساده‌ترین امکانات هم می‌توانم زندگی کنم.

توصیه می‌کنم از داشته‌هایتان لذت ببرید. اولین داشتۀ انسان که به کار او می‌آید، ایمان اوست. دومین داشته هم همسر اوست. من در این سن و سال نمی‌گویم کاش بچه‌هایم پیش من باشند؛ آن‌ها باید سر زندگی خود باشند. بلکه‌ می‌گویم کاش حاج آقا زنده بودند و سایۀ ایشان بالای سرم بود. با این‌که حاج آقا سال‌های پایانی عمرشان به سختی بیمار بودند و قادر نبودند هیچ کاری انجام دهند، حتی غذا را من باید به ایشان می‌دادم، اما با این وجود می‌گویم ای کاش با همان شرایط، باز هم در کنار من بودند و به ایشان خدمت می‌کردم.

در این سن و سال، با این‌که فرزندانم کمک‌حال من هستند و مردم هم بسیار به من لطف دارند و دوست دارند به من کمک کنند، اما من احساس می‌کنم یک نهال تنها در یک بیابانم که با وزش باد به این سو و آن سو می‌روم. مرد نقش آن شاخصی را دارد که به ایستادن نهال کمک می‌کند. بچه‌ها هم شیرینند، ولی این زن و مرد هستند که بیشتر از همه به یکدیگر نیاز دارند و تا آخر کنار هم هستند.

*شما سه شهید در دامان خود پرورش داده‌اید. لطفاً برای ما بگویید اصولی که برای تربیت فرزندانتان به کار گرفتید چه بود؟

خیلی‌ها از من سؤال می‌کنند که فرزندانم را چگونه بزرگ کرده‌ام. من در سن پایین ازدواج کردم و پشت سرهم صاحب فرزندانی شدم. آن زمان خانمی در محلۀ ما زندگی می‌کردند که استاد اخلاق بودند و من سال‌ها پای درس ایشان می‌نشستم و از معارف قرآن، مفاتیح، رساله و کتاب معراج‌السعاده بهره می‌بردم.

من آن زمان به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم فرزندانم را درست تربیت کنم، باید خودم را تربیت کنم؛ چون من الگوی بچه‌هایم هستم. در اوقات فراغت، درس‌هایی را که آموخته بودم، به ویژه درس اخلاق را با صدای بلند مرور می‌کردم تا این معارف به گوش فرزندانم که آن زمان کوچک بودند آشنا باشد. آنان آن موقع نمی‌دانستند چه می‌خوانم؛ حتی شاید تصور می‌کردند قصه می‌گویم! اما همان هم اثر داشت.

زمانی که پسرانم بزرگ شدند و هر بار که می‌خواستند به جبهه بروند، در کنار وسایلشان قرآن و کتاب معراج‌السعاده می‌گذاشتم تا در اوقات فراغتشان در منطقه بتوانند از این کتاب‌ها استفاده کنند. من هیچ وقت به فرزندانم نگفتم نماز اول وقت بخوانند. چرا؟ چون اگر من بخوانم، آن‌ها هم می‌خوانند. هر کدام از بچه‌ها که به من می‌سپردند، برای نماز بیدار می‌کردم و بقیه را بیدار نمی‌کردم.

اگر من یک روز آنان را برای نماز بیدار کنم، تکلیف بقیۀ روزها چیست؟ آن‌ها خودشان باید بخواهند. من اگر حجاب نداشته باشم، چه توقعی از فرزندم دارم که محجبه باشد؟ یا وقتی به فرزندم بگویم اگر همسایه کاری داشت، دروغ بگوید که مادر در خانه نیست، چگونه توقع داشته باشم فرزندم راستگو باشد؟ این‌ها همان تربیت است. اگر ما می‌خواهیم فرزندمان بی‌آلایش و راستگو باشد، در حالیکه خودمان ضد این صفات را در خود داریم، باید بتوانیم ویژگی‌های نادرست را از خود دور کنیم تا فرزندانمان هم درست تربیت شوند.

الان در این برهه از زمان، تربیت بچه خیلی سخت است؛ کار شما از ما به مراتب سخت‌تر است؛ اما اجر و ثواب آن هم به همان اندازه بیشتر است. نان حلال، شیر پاک و تربیت صحیح سه عاملی است که ان‌شاءالله به جوانان کمک می‌کند تا فرزندان شایسته‌ای پرورش دهند.

*نظر شما به‌عنوان مادر هفت فرزند در خصوص عدم تمایل خانواده‌ها نسبت به فرزندآوری چیست؟

هر کس در این زمینه عقیده‌ای دارد. ما تا به حال نشنیده‌ایم خانواده‌ای که پرجمعیت است، فرزندانش از فرط فقر و گرسنگی جان داده باشند. اما نمی‌دانم چرا رایج شده که خانواده‌ها به یک فرزند اکتفا می‌کنند و نگران رزق فرزندشان هستند. معمولاً پدر و مادرها می‌خواهند همه چیز بر وفق مراد فرزندشان باشد و هر آن‌چه فرزند می‌خواهد، در اختیارش قرار دهند؛ اما به نظر من بچه در ارتباط با بچه‌های دیگر تربیت می‌شود و یاد می‌گیرد که زور نگوید، تحقیر نکند، محبت کند، بازی کند و در خلال بازی کردن با بقیۀ بچه‌ها زندگی کردن را یاد بگیرد.

گاهی می‌شنوم مادرانی که فرزندان زیادی دارند، خجالت می‌کشند بگویند چند فرزند دارند. بعضی اوقات حرف و سرزنش مردم، این خانواده‌ها را دل‌شکسته می‌کند. اما به نظر من خجالت ندارد؛ بلکه اتفاقاً وضعیت کنونی قابل دفاع نیست که خانواده‌ها به یک فرزند اکتفا می‌کنند و همان یک فرزند را هم چند نفر بزرگ می‌کنند! این بچه‌ای که در ناز و نعمت است، قرار است چگونه بار بیاید؟ تک‌فرزندی که غالباً منجر به فرزندسالاری در خانواده می‌شود، به همۀاعضای خانواده لطمه می‌زند. پدر و مادر هم برای یک بچه باید زمان زیادی را صرف کنند؛ این در حالی است که مدل تربیتی والدین مربوط به زمان خودشان است و بچه نیاز به تربیت به‌روز تری دارد. بچه‌ها کنار یکدیگر بهتر تربیت می‌شوند و از همه نظر غنی هستند تا این‌که کنار بزرگترها رشد کنند که سبک تربیتی‌شان مربوط به زمان خودشان است.

من هیچ وقت از بچه‌داری خسته نشدم. با این‌که همسرم عموماً منزل نبودند و در مغازه کار می‌کردند. من هم علاوه بر بچه‌داری، به ایشان کمک می‌کردم تا وسایل مورد نیاز در مغازه را تهیه کنیم. همچنین از مادر ایشان نیز مراقبت می‌کردم. آن زمان ما با مادر همسرم در یک اتاق که دو قسمت آن با پرده از یکدیگر جدا می‌شد زندگی می‌کردیم. لذتی که آن زمان با وجود همۀ آن سختی‌ها از زندگی بردم، بعد از آن نبردم.

*لطفاً مختصری از فعالیت‌های اجتماعی خود بفرمائید.

من هیچ وقت کارمند نبوده‌ام، اما خیلی اوقات منزل هم نبودم. از سال60 تا سال94، برگزاری جلسۀ خانوادۀ شهدا بر عهدۀ من بود. همان سال60 دوستان آمدند و از همسرم کسب اجازه کردند که من در برگزاری یادوارۀ شهدا که هفته‌ای دو بار با حضور خانوادۀ شهدا برگزار می‌شد، حضور داشته باشم. ایشان هم اجازه دادند و گفتند این کار برای آخرت شما خوب است. اما گفتند راضی نیستند که کمترین مبلغی دریافت کنم و به خانه بیاورم. البته از دو سه سال قبل از فوت حاج‌آقا، دیگر در این جلسات شرکت نکردم؛ چون می‌دیدم همان زمان اندکی که من منزل نیستم، ایشان به کمک من نیاز پیدا می‌کنند. در آن جلسات ما سعی می‌کردیم خدمتی کنیم؛ به عنوان مثال با کمک خیّرین جهیزیه تهیه می‌کردیم، مواد غذایی برای خانواده‌های بی‌بضاعت تأمین می‌کردیم، برای هزینۀ رهن و اجارۀ مسکن نیازمندان به آنان کمک می‌کردیم و… . این‌گونه فعالیت‌ها سبب می‌شد که نه خیّرین افراد نیازمند را بشناسند، نه نیازمندان بدانند از چه کسانی کمک دریافت کرده‌اند. در دوران دفاع مقدس، زمانی که فرزندانم یا همسرم به منطقه می‌رفتند، ما هم در خانه نبودیم و پشت جبهه فعالیت می‌کردیم. جبهه را خانه‌ها و خانواده‌ها پشتیبانی می‌کردند. صبح‌ها به پایگاه‌های بسیج می‌رفتیم و برای رزمندگان لباس آماده می‌کردیم، مواد غذایی تهیه می‌کردیم و خلاصه هر کس در حد توانش کمک نقدی و غیرنقدی به جبهه می‌کرد.

*در دوران کنونی برخی خانم‌ها اشتغال بیرون از محیط خانه را انتخاب می‌کنند. نظر شما در این خصوص چیست؟

به نظر من این‌که الان خانم‌ها بیرون از خانه کار کنند یا خیر، به ظرفیت و شرایط خودشان بستگی دارد. برخی شغل‌ها و فعالیت‌های اجتماعی برای خانم‌ها هست که ارزش زیادی دارد و به رشد جامعه کمک می‌کند. اما به نظرم اگر خانمی نیاز ضروری به درآمد نداشته باشد و شغل نافع و کلیدی هم نداشته باشد، خانه‌داری و تربیت فرزند برایش بهتر است. اگر مادر برای فرزند به اندازۀ کافی وقت بگذارد و او را صحیح تربیت کند، سرمایۀ بزرگی به دست می‌آورد. من 37سال فرزندان دانش‌آموز داشتم. همیشه من را برای تقدیر و تشکر به مدرسه فرامی‌خواندند. خب، این افتخاری برای مادر است. شاید اگر من از صبح تا شب کنار فرزندانم حضور نداشتم، نمی‌توانستم شهید پرورش دهم. حضور مادر در کنار فرزندان مایۀ دلگرمی آنان است و بچه‌ها را از آسیب‌های مختلف روحی و روانی حفظ می‌کند. به عقیدۀ من خانواده در اولویت اول است و کار بیرون از خانه در اولویت بعدی. البته زنان که قرار نیست همیشه در خانه باشند؛ آنان می‌توانند علاوه بر انجام امور مربوط به خانه و خانواده، در اوقات فراغتشان به فعالیت‎های اثرگذار فرهنگی هم بپردازند و باقیات‌الصالحاتی از خود به جای بگذارند.

در حال حاضر نقش بانوان را در حمایت از انقلاب اسلامی چه می‌دانید؟

وظیفۀ خانم‌ها در حمایت از اسلام و انقلاب اسلامی، بسیار سنگین و سخت است. متأسفانه برخی جوانان ما به خاطر عملکرد اشتباه دولت‌مردانمان، به انقلاب و جمهوری اسلامی کمی بدبین شدند. اما خب اگر عمیق‌تر فکر کنیم، می‌بینیم نمی‌شود این کم‌کاری‌ها را به پای انقلاب گذاشت؛ گناه هر کس پای خودش است، نه جمهوری اسلامی. همان‌طور که دشمنان و ضدانقلاب خیلی فعالند، ما هم باید میدان را خالی نکنیم. امیدوارم در این چند ماه باقی‌مانده تا انتخابات، بتوانیم با فعالیتمان، فردی اصلح را به عنوان رئیس جمهور به کرسی بنشانیم. هشتاد ملیون نفر قرار است سرنوشت خود را به مدت چهار یا هشت سال، به دست یک نفر بسپارند. هر کس به اندازۀ خود وظیفه‌ای دارد که اگر آن وظیفه را به درستی انجام ندهد، باید در پیشگاه شهدا پاسخگو باشد.آنان از هر آن‌چه داشتند گذشتند و جانشان را در راه اسلام و ایران فدا کردند. اما ما چه کردیم؟ ما باز هم به دوران پیش از انقلاب و سبک زندگی دوران طاغوت بازگشتیم؟ البته نه این‌که چون من مادر شهید هستم این‌گونه بگویم؛ شهیدان من سه قطره بودند در برابر اقیانوس شهدا. بارها گفته‌ام که ای کاش به تعداد تار موی سرم پسر داشتم و در راه انقلاب فدا می‌کردم. شرمنده‌ام که چرا آن‌قدر کم بودند؛ ای کاش زیاد بودند. من گاهی به همسران شهدای مدافع حرم می‌گویم اگر ما از داغ فرزندانمان جگرمان سوخت، شما تمام عمر و جوانی‌تان سوخت. اما گاهی برخی افراد در حق خانواده‎های معظم مدافعین حرم کمی بی‌انصافی می‌کنند و قدر این فداکاری آنان را نمی‌دانند.

*و سؤال آخر این‌که به‌عنوان مادر سه شهید، خواستۀ شما از خداوند چیست؟

خواستۀ اولم از خداوند این است که بیماری کرونا را از همۀ دنیا ریشه‌کن کند. در قرآن آمده که روز قیامت همه از یکدیگر فرار می‌کنند. امروز همین شده! هیچ‌کس نمی‌تواند به ملاقات عزیزانش برود. این یک امتحان برای ماست. خواستۀ بعدی من هم آن است که هنگام رفتنم از این دنیا، بتوانم فرزندان شهیدم را ببینم. مقام شهدا خیلی بالاست و “عند ربهم یرزقون” هستند. خداوند هم می‌خواهد شهدا اذیت نشوند و به همین خاطر پدران و مادران گنه‌کار را به آنان نشان نمی‌دهد و این عده از شهدا هم یادشان می‌رود که پدر و مادری داشتند. من هم می‌ترسم به خاطر گناهانم، مورد شفاعت فرزندانم قرار نگیرم. خدا کند اعمال من باعث نشود آبروی فرزندان شهیدم برود. زیر پای مزار فرزندانم در بهشت زهرا، چند شهید گمنام دفن شده‌اند. هر بار به بهشت زهرا می‌روم، اول به مزار آنان سر می‌زنم. هر کدام را با اسمی صدا می‌زنم و به آن‌ها می‌گویم شاید بچه‌های من نتوانند من را با خود ببرند. ولی شما من را نمی‌شناسید. آن‌ها را قسم می‌دهم که مرا شفاعت کنند؛ به حق همان لحظاتی که مادرشان می‌خواهد سر مزار آنان برود و نمی‌داند مزارشان کجاست. من از مال دنیا چیزی نمی‌خواهم و همین برایم کافی است که فرزندانم عاقبت بخیر شده‌اند. کاش تا پایان عمر هم محتاج و سربار نشوم و باعزت از این دنیا بروم. امیدوارم همۀ جوانان در راه درست ثابت‌قدم باشند و عاقبت بخیر شوند.

*با تشکر از شما

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

زمین‌های رایگان قانون جوانی جمعیت

۱۰۰ هزار خانواده همچنان در صف انتظار

در محضر قرآن _ سوره تکویر

قاری گیلانی محمد صالح مهدی زاده به سبک سعید مسلم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.