دکه ها تعطیل شد، دکان ما تعطیل نیست
مشتری هستی بیا ،صدق و صفا تعطیل نیست
چارسوق شهر را بستند تا درمان کنند
چارطاق آسمان باز و شفا تعطیل نیست
سینه ها چرکید از بغض عفونتها ولی
شور و حال سینه ها وقت دعا تعطیل نیست
غنچه ی لبخندتان پژمرد زیر ماسک ها
نقش لبخندخدا سمت شما تعطیل نیست
شهرتان خاموش اما اختران در آسمان
غرق تسبیحند و أَبْوَابُ السَّمَاء تعطیل نیست
گوشها پر شد ز طبل عطسه ها و سرفه ها
بر لب مرغ سحرها ربنا تعطیل نیست
جمله را بردند از راه حقیقت در مجاز
باز برگردید راه تا خدا تعطیل نیست
زنگ زد پروردگارم صبح در وقت نماز
کارتان تعطیل اما کار ما تعطیل نیست
محمد جواد عسکری باقرآبادی
۱۳۹۹/۹/۱۶