لبخند بزن رزمنده| من از ترس زنم آمدهام جبهه! گیلی ۰۵ فروردین ۱۴۰۰ متون همه دور هم نشسته بودند. یکی از بچهها گفت: بچهها بیایید ببینیم برای چی اومدیم جبهه! بچهها که سرشان درد میکرد برای این جور حرفها، همه گفتند: باشه، چی بهتر از این! ادامه نوشته »