درِ حرم آقا امام حسین (علیه السلام) با تمام وجود گفتیم یا حسین. فکر کردیم فقط خودمون دیوونه باشیم اما بیست سی تا دیوونهی دیگه هم اونجا بودن.
ادامه نوشته »زخمهای معطر تپههای الطاموره/ راز پیکر خوشبوی حاجی در معرکهی خاک، خون و خورشید
حسین گوشی را قطع کرد و دستهای من را گرفت: «مامان! بابا کربلایی شد. بدن بابا رو برگردوندن. میگن بوی خوش میده» دو سه بار گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون» توی چشم پسرهایم نگاه میکردم و میگفتم: «همهی ما از خداییم و به سوی خدا برمیگردیم. پدر شما حیات طیبه داشت. پدر شما دائم الوضو بود؛ زور خون، خاک و خورشید به عطر خوش بدنش نرسید. پدر شما ...»
ادامه نوشته »جهاد از آشپزخانه تا آزمایشگاه / سنگ تمام شیمیدان محجبه ایرانی برای «زن»، «زندگی» و «آزادی»
با ذوق میخندد، همیشه توی آزمایشگاه است. توی خانه هم باز توی آزمایشگاه است اما آنجا اسم آزمایشگاهش فرق میکند و میشود آشپزخانه! سر کار ، چسب تولید میکنیم و توی خانه، خورشت قیمه با خلال بادام.
ادامه نوشته »هیات دخترانهی بهشت ثامن الائمه/ اینجا دخترهای نوجوان به عشق شاه خراسان هیاتداری میکنند
دعوت آقا امام رضا (ع) هستند
ادامه نوشته »