سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر/خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو

شعر/خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو

خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو

به دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تو

 

داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات

ان زمانی که درآییم به بستان من و تو

 

اختران فلک آیند به نظاره ما

مه خودرا بنماییم بدیشان من و تو

 

من و تو، بی من‌و‌تو، جمع شویم از سر ذوق

خوش و فارغ، ز خرافات پریشان، من و تو

 

طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند

در مقامی که بخندیم بدان سان، من و تو

 

این عجب تر که من و تو به یکی کنج این جا

هم دراین دم به عراقیم و خراسان من و تو

 

به یکی نقش بر این خاک و بر ان نقش دگر

در بهشت ابدی و شکرستان من و تو

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

خاطره زیبا ، رفیق خوبی دارم _ رفیقت کو ؟؟؟

ويدئو/ آقاجان، میشه رفیق من باشی؟

شعر/ جان در بدن چه باشد ، باشد فدای مادر

پرهای آسمانی در زیر پای مادر

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.