یک تاریخپژوه در برنامه سوره گفت: بعد از جنگ صفین جنگ میان ایمان و نفاق درگرفت و این جنگ تا امروز هم ادامه دارد. امروز هم جنگ جمهوری اسلامی با دشمنانش، جنگ اسلام و نفاق است، جنگ کسانی که نماد اسلامی و نهاد سکولار داشتند.
در هجدهمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهجالبلاغه» موضوع «تحلیل خطبههای پایانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهجالبلاغه» با حضور محمدحسن زورق، نویسنده، پژوهشگر تاریخ اسلام و استاد دانشگاه مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت.
مسعود دیانی، مجری برنامه در ابتدای این گفتوگو از زورق پرسید: برای درک زمینه و زمانه خطبهها و اوضاع و احوال خطبهها چه مقدماتی را باید بدانیم و به چه عناصری باید توجه کنیم؟
زورق پاسخ داد: برای اینکه زمینههای اجتماعی و سیاسی آخرین خطبههای امیرالمومنین (علیه السلام) را بتوانیم درک کنیم سه مقدمه را باید عرض کنم.
اولین مقدمه درباره ماهیت جنگ صفین است.
این جنگ به خاطر تاثیراتی که بر سرنوشت بشریت داشته، یکی از پنج جنگ مهم تاریخ بشر است.
در جنگ صفین طرفین جنگ نماد مشترک و نهاد متفاوت داشتند.
نماد مشترک در هر دو جنگ شعائر اسلامی بود؛ هر دو طرف نماز میخواندند، اذان میگفتند و از خدا حرف میزدند، اما نهاد طرفین جنگ باهم فرق داشت.
طرف امام علی (علیه السلام) معتقد به معاد، امامت، خاتمیت، قرآن، عدالت، آزادی و امثال این موارد بود و به تاثیر این رفتار در قرون بعد هم توجه داشت به بیان دیگر ایشان دغدغه آینده و آیندگان هم داشت، اما طرف مقابل ایشان فقط سلطنت میخواست و الگوی ذهنی این طرف الگوی پادشاهی ساسانی و امپراتوری روم بود که اتفاقا الگوی امپراتوری روم در بنیامیه تاثیر بیشتری داشت.
وی افزود: بنیامیه نزدیک به ۲۰ سال با اسلام ستیز کردند و از شرک خارج شدند و به توحید نرسیدند؛ چون اگر به توحید رسیده بودند، لزومی نداشت با پیامبر تا سال هشتم هجری بجنگند.
زمانی هم به اسلام روی آوردند که اسلام تنها گزینه روی میز برای آنها بود و گزینههای دیگر جواب نداده بود؛ یعنی توحید وارد سبد ذهنیشان نشده بود و آنچه برایشان باقی مانده بود اصالت طبیعت، اصالت لذت و اصالت قدرت بود.
این سه اصل که با عنوان سه اصل سوفیانی هم شناخته میشود چارچوب مدرنیته را هم ساخته است.
در جنگ صفین همین انسان مدرن یا انسان سوفیانی آن زمان پرچم اسلام را در دست دارد؛ چون میداند که تنها راه رسیدن به قدرت در جامعه پرچم اسلام و پرچم خلافت رسول الله است.
در جنگهای پیغمبر با لشکر شرک، پیامبر با اینکه نفرات کمتری داشته است، پیروز میشود.
در جنگ صفین اما نفرات حضرت علی (علیه السلام) تعداد کمی نبود و ابعاد هر دو لشکر تقریبا باهم برابر بود اما سرنوشت جنگ طور دیگری شد. متاسفانه در برخی از کتابهای تاریخ اسلام، اعراب را به عنوان قبایل بدوی به دور از تمدن ترسیم میکنند؛ در حالی که اینگونه نبوده و نباید فرهنگ و تمدن عرب را انکار کرد.
آن هم به دلیل موقعیت استثنایی مکه؛ اگرچه چنین قبایل بدوی هم وجود داشته، اما همه اعراب اینگونه نبودهاند.
یکی از انگیزههای قریش برای جنگ، موقعیت ویژه مکه است. در زمان پیامبر فقط بحث بر سر مکه و حواشی آن بود اما در زمان امام علی (علیه السلام) بحث بر سر یک امپراتوری بزرگ است که همان آسیای غربی و آفریقای شمال شرقی (مصر) میشود.
جنگ با نفاق، جنگی که تا جمهوری اسلامی کشیده شد
این استاد تاریخ ادامه داد: در زمان پیامبر (صل الله علیه واله وسلم) جنگ، جنگ اسلام و شرک بود و صحنه روشن بود و آسمان تاریک نبود، اما در زمان حضرت علی (علیه السلام) جنگ میان اسلام و نفاق است که این نوع جنگ خیلی دشوارتر است.
یعنی ما تاریخ را میتوانیم به دو دوره تقسیم کنیم؛ از ابتدا تا زمان پیامبر (صل الله علیه واله وسلم) که جنگ توحید و شرک بود و معمولا هم طرف توحید با نفرات کمتر پیروز میشد،
اما از بعد پیامبر مخصوصا از بعد از جنگ صفین جنگ میان ایمان و نفاق درگرفت و این جنگ تا امروز هم ادامه دارد.
امروز هم جنگ جمهوری اسلامی با دشمنانش جنگ اسلام و نفاق است،
جنگ کسانی که نماد اسلامی و نهاد سکولار داشتند.
امام علی (علیه السلام) نماد و نهادش، سخن و عملش، نیت و بروز اجتماعی امیالش یکی بود در حالی که طرف مقابل اینگونه نبود.
صفین محل تقابل ایمان و سکولاریزم است
زورق بیان کرد: مقدمه دوم بحث من درباره انسان است. تفاوت انسان با حیوان در این است که انسان تمدنآفرین است و آنچه که باعث شده انسان تمدنآفرین باشد میل باطنی انسان به خدا و عشق ذاتی انسان به صفات الهی است. انسان قدرت، علم، عدالت، زیبایی و خلاقیت را دوست دارد و نماد بارز این صفات هم خداست پس انسان خدا را میخواهد. حتی ملحدان هم خدا را میخواهند چطور؟ ممکن است ما چیزی را نشناسیم اما دوستش داشته باشیم. طفل بشریت در گهواره تاریخ گرسنه خداست هرچند خدا را نمیشناسد. در جامعه معمولا دو اقلیت و یک اکثریت وجود دارد. یک اقلیت دنبال تغییر وضع موجود است، یک اقلیت طرفدار حفظ وضع موجود و اکثریت هم بینابین است. اگر اکثریت منفعل باشد و سکوت کند طرفداران وضع موجود، وضع موجود را ادامه خواهند داد، اما اگر اکثریت به اقلیت خواهان تغییر وضع موجود تمایل پیدا کند انقلاب رخ میدهد. در انقلاب اسلامی هم اینگونه بوده و به همت اکثریت مردم انقلاب رخ داد وگرنه یک عدهای از اقلیت بودند که خواهان وضع موجود بودند و الان هم هستند.
این پژوهشگر سپس مقدمه سوم را بیان کرد و گفت: جامعه کوفه هم یک اقلیتی دارد که خواهان تغییر وضع موجودند و وضع موجود را نقد میکنند. این دسته از افراد طرفداران امام علی (علیه السلام) هم هستند.
یک اقلیتی هم خواهان وضع موجودند مثل ابوموسی اشعری و همین دسته هم در ماجرای حکمیت نقش تعیین کننده دارند. پس کوفه هم یک جامعه یکدست نبود ولی یک جامعه باز است که عدالت و آزادی در کمال خودش وجود دارد.
وقتی خوارج پرچم مبارزه علیه امام علی (علیه السلام) بلند میکنند و در مقابل امام علی (علیه السلام) میایستند و هرچه از دهانشان در میآید میگویند ولی حضرت میگوید تا وقتی دست به شمشیر نبردید ما حتی حقوقتان از بیتالمال را قطع نمیکنیم. امام میخواست مردم بدانند که امامت، عدالت و آزادی سه حلقه یک زنجیرند و در تمام دوره امامت ایشان این سه رکن مثل نخ تسبیح باهم بودند. حضرت علی (علیه السلام) به راحتی میتوانست معاویه را شکست دهد، اما در این صورت امام تبدیل به هماوردی میشد که با معاویه بر سر سلطنت جنگیده و بر او پیروز شده است.
قربانی این جنگ «نظام سیاسی امامت» میشد. جامعه کوفه یک جامعه باز است اما جامعه دمشق یک جامعه بسته است. در یک جامعه آزادی به معنی واقعی وجود دارد و ترسی وجود ندارد اما درجامعه دیگر آزادی وجود نداشت.
کوفه قدرت درک مافیالضمیر امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) را نداشت و نمیدانست چگونه این دو مرد به تاریخ درس آزادی، عدالت و جامعه مدنی نبوی را میدهند.
حضرت علی (علیه السلام) وصی پیامبر و جزو پنج تن است. پنج تن یک سیستم هستند که خاتمیت پیغمبر را امکانپذیر کردند.
زورق پیروی بحثی که گفته بود جنگ صفین، جنگ اسلام و سکولاریزم است، توضیح داد: این جملهای که من درباره جنگ صفین میگویم برداشت شخصی من از این جنگ نیست، بلکه طرفین این جنگ، جنگ را اینطور میفهمیدند و بعد از این جنگ، با تبلیغات ماهیت جنگ تغییر پیدا میکند. البته در همان روزگار هم نخبگانی در طرفین جنگ هستند که میدانند جنگ، جنگ دنیا و آخرت و جنگ ایمان و سکولاریزم است.
جامعه کوفه یک جامعه ایستا نبود و مرتب تغییر میکرد.
ریشه صفین را باید در جنگ بدر جستوجو کرد
وی ادامه داد: ریشه جنگ صفین را باید در جنگ بدر جستوجوکرد.
پس این ادعا که جنگ صفین، جنگ میان اسلام و سکولاریزم است ادعای ما نیست و سپاه شام هم این را باور دارد.
حجربن عدی هم این بحثها را دارد.
اگر معاویه در مقابل شخصیتی مثل علی (علیه السلام) قرار نگرفته بود ما او را به عنوان یک پادشاه بزرگ مثل داریوش میشناختیم.
شخصیت معاویه آشکار شد چون در مقابل زیبایی خیره کنندهای مثل امام علی (علیه السلام) قرار گرفت.
امروز هم غرب هرچه دارد از سیاستهای معاویه دارد چون معاویه از هروسیلهای برای شکست دادن حضرت علی (علیه السلام) استفاده کرد. برخی نام این سیاست را «ماکیاولیسم» میگذارند.
امنیتی که در قلمروی معاویه قرار دارد نتیجه هوشیاری معاویه نیست بلکه نتیجه هوشیاری و خویشتنداری امام علی (علیه السلام) است.
امروز هم برای ما داعش، تروریست و اینها درست میکنند و این همان مکتب سیاسی معاویه است.
با این حال در چشم مردم دمشق، امنیت وجود دارد در حالی که در قلمروی امام علی (علیه السلام) وجود ندارد.
سه معجزه اسلام
زورق در پایان گفت: مظلومیت امام علی (علیه السلام) حقیقتی غیرقابل توصیف است.
مظلومیتی که امروز هم بعد از ۱۴۰۰ سال نتوانستیم بفهمیم که علی (علیه السلام) که بود و چه کرد.
خدا به پیامبر سه معجزه داد؛ قرآن، علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها).
اگر این سه معجزه نبود اسلام هم نبود.