سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / کتاب برگزیده / کتاب صبح شام؛ خاطرات نشنیده‌ی دیپلماتی که داعش را کیش و مات کرد

کتاب صبح شام؛ خاطرات نشنیده‌ی دیپلماتی که داعش را کیش و مات کرد

آقای دیپلمات، در کتاب صبح شام، دست ما را می‌گیرد تا قدم به قدم، همراه خاطراتی شویم که او در مسیر آن‌ها، موها و محاسن‌اش را سفید و داعش را کیش و مات کرد.

هیچ چیز اتفاقی نبود. خنده‌دار باید به نظر بیاید که فکر کنیم سروکله‌ی داعش به یک‌باره در سرزمین سبز سوریه و زیر آفتاب درخشان‌اش پیدا شد. برای زایش این موجود پیچیده و خون‌آشام، فکرهای زیادی باردار شد! از غرب تا شرق. و از شرق تا درون کوچه‌ها و خانه‌های سوریه. اما چقدر این دست‌های پشت پرده آشکار بود؟ و ما از عروسک‌های خیمه‌شب بازیِ خاورمیانه در این نمایش جان و خون، چه می‌دانیم؟

آقای دیپلمات، در کتاب خاطراتش، «صبح شام»، برای ما از روزهایی می‌گوید که پیوسته اما در عین حال منفصل، تکه تکه در کنار هم چیده می‌شدند تا پازل پایان جمهوری اسلامی ایران به دست داعش شکل بگیرد. برای شکستن محور مقاومت، باید دنبال روزنه‌ای از نفوذ در هیمنه‌ها بود و این نفوذ، آرام آرام از سرزمین‌هایی آغاز می‌شد که ایران را با آب‌ها و خاک‌ها و مرزها و اعتقادات مشترک‌شان محاصره کرده‌ بودند؛ یعنی از عراق و لبنان و سوریه.

اما چاره چه بود؟ بی‌تفاوتی؟ اینکه دست روی دست بگذاریم تا روباه به انبار بزند؟ که خودمان را به نشنیدن و ندیدن و حتی نفهمیدن بزنیم و بگذاریم خاک وطن به توبره کشیده شود؟ آقای دیپلمات بلند می‌شود. می‌ایستد. با همان کت وشلوار ساده و پیرهن سفید یقه دیپلمات می‌نشیند پشت میزهای رسمی و غیررسمی مذاکره. که چه بشود؟ مگر ازدست «دکتر امیر عبداللهیان» چه برمی‌آید؟ آن هم در شرایطی که بیداری اسلامی از انقلاب جوانان مصر و تونس و لیبی، به بحرین نیز رسیده و او این‌طور در کتاب صبح شام، مرورش می‌کند:

«بعد از ماه‌ها بحث و تبادل نظر، جمع‌بندی مثلث آمریکا، اسرائیل، عربستان و متحدینشان این شد که با مهندسی معکوس جلوی این سیل سهمگین را بگیرند. مهندسی معکوس در نظرشان عبارت بود از فرو ریختن محور مقاومت. اما چگونه می‌توانستند محور مقاومت را در منطقه دچار بحران کنند؟ تصمیم این بود که کار و توطئه را با دخالت در یکی از کشورهای محور مقاومت شروع کنند. در مرحله اول علاقه زیادی داشتند ایران را ناامن کنند. آن زمان این ادعا که ایران به سمت سلاح هسته‌ای می‌رود به شدت مطرح بود. آن‌ها بررسی‌های جدی را آغاز کردند که مراکز اتمی و هسته‌ای ایران را مورد هدف قرار دهند.

تصمیمشان این بود که به تعبیر آمریکایی‌ها، اول راس هرم مقاومت را بزنند؛ تعبیر زشت‌تری را هم به کارمی‌بردند و می‌گفتند باید «سر مار را بزنیم.» بعد از بررسی به جمع‌بندی رسیدند که این کار ریسک بزرگی دارد؛ زیرا ایران به لحاظ دفاعی و دیگر شرایط در وضعیت متزلزلی نیست که بشود به آن حمله کرد و بدون هزینه از مهلکه خارج شد. اگر چنین کاری ممکن بود و آمریکا قادر به حمله علیه ایران و تحمل تبعات آن بود، این کار را می‌کرد و همراه شرکایش می‌توانستند به کسانی که نگاه‌شان در منطقه به ایران است این پیام را بدهند که با ایران اسلامی در بالاترین سطح برخورد کردیم. اما این کار نشدنی بود و به ناچارسراغ راه‌های دیگر رفتند.»

راه‌هایی که در جست‌وجوی نقطه‌های ضعف بود تا طرح خاورمیانه‌ی تکه تکه شده را برای رسیدن به قدرت، اجرایی کند. «تجزیه» و «تفرقه»، اصلِ اصلی و اولیه و پیشروی کاخ‌سفیدی‌ها و تلاویوی‌ها برای در دست گرفتن خاورمیانه و سیطره‌ی تمام عیار غرب بر شرق بود اما آیا توان اجرایی شدن آن هم وجود داشت؟ برای رسیدن به این مرحله، نیاز به یک بازو داشتند. بازویی که از دل خاورمیانه بیرون زده باشد. به زبان آن آشنا باشد. راه و چاه‌ها را بداند. و از همه مهم‌تر، مسلمان باشد! مسلمانانی که به جان مسلمانانی دیگر بیوفتند و قطعا در این صورت، هیچ ربط و دخلی از غربی‌ها نمی‌توان در این ماجرا پیدا کرد. و این، مهم‌ترین شکل شروع داعش بود که آن‌ها به آن راه پیدا کرده بودند: «سواستفاده از شکاف شیعه و سنی.» آقای دیپلمات، در کتاب صبح شام، آن روز را این‌طور برایمان می‌گوید:

«براساس سناریوی آمریکایی‌ها و هم‌پیمانانش، سقوط سوریه بر عراق تاثیر می‌گذاشت. در عراق، پس از خیانتی که نتیجه‌اش سقوط موصل بود، نفرات داعش وارد شهر شدند. نکته مهم این بود که داعش، به عنوان گروه تروریستی به شکل ویژه‌ای با سازمان‌های امنیتی آمریکا، غرب و برخی کشورهای منطقه ارتباط داشت. نفوذ و تسلط فراوان سازمان‌های امنیتی غربی-عبری- عربی روی داعش به اندازه‌ای بود که باعث بروز رفتارهای خاصی از این گروه می‌شد. برای مثال این گروه پس از ورود به موصل، یک یادداشت رسمی دیپلماتیک صادر و آن را به همه سفارتخانه‌های خارجی مقیم بغداد به جز سفارت جمهوری اسلامی ایران و چند کشور معدود ارسال کرد.

سفیر وقت ما در عراق، آقای «حسن دانایی‌فر»، آن یادداشت را، که از طریق یک سفارتخانه اروپایی به دست آورده بود، برای وزارت خارجه در تهران فرستاد، و ما همان موقع آن را به مقامات ارسال کردیم.

در یادداشت داعش خطاب به سفارتخانه‌های خارجی آمده بود:

«ما به زودی وارد بغداد می‌شویم. زمانی که ما وارد بغداد شدیم، با سفارتخانه‌ها و دیپلمات‌های خارجی هیچ برخوردی نخواهیم کرد. اما اگر مغایر این دستورالعمل رفتار کنید، با شما برخورد خواهد شد. از شما می‌خواهیم به دولت‌هایتان اعلام کنید داعش یک گروه آزادی‌بخش است و می‌خواهد اهل سنت عراق را که گرفتار و گروگان شیعه شده‌اند، نجات بدهد و حکومت را که حقِ اهل سنت است به آن‌ها برگرداند. پس از آن ما عراق را ترک می‌کنیم.» داعش از سفارتخانه‌های خارجی خواسته بود این پیام را به دولت‌هایشان مخابره کنند

می بینید؟ همه چیز ساده تدارک دیده شده بود تا داعش، یک ابربحرانِ داخلیِ منجر به یک جنگ داخلی به نظر بیاید. طوری که انگار مثلا خودمان به جان خودمان افتاده باشیم! دقیقا شبیه دعوای دو برادر. این‌بار برادری سنی در برابر برادری شیعی. دعوایی بر سر ارث و میراث! اما آیا این تمام هدف داعش بود؟ آقای دیپلمات، نظر دیگری داشتند:

«واقعیت این است که هماهنگی قابل توجهی بین داعش و سرویس‌های امنیتی آمریکا و متحدینشان وجود داشت. فراموش نمی‌کنم همان زمان به همراه دریابان «علی شمخانی»، نماینده مقام معظم رهبری و دبیر شورای عالی امنیت ملی، به عراق رفتیم. آنجا متوجه شدیم آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در دیدار آقایان «نوری مالکی»، «عمار حکیم»، «عادل عبدالمهدی»، «ابراهیم جعفری» و گروه‌های شیعی و تک تک رهبران کُرد می‌گویند شما اگر می‌خواهید از چنگال داعش نجات پیدا کنید و کمک ما را برای آزادی موصل می خواهید، باید نخست وزیر یعنی آقای نوری مالکی کنار برود و کسی قدرت را در دست بگیرد که همه مردم و طوایف عراق قبول داشته باشند. درخواست دوم‌شان هم این بود که به اهل سنت عراق بیش از سهم و وزن جمعیتی آن‌ها در دولت و مجلس و … جایگاه بدهند. این در حالی بود که اهل سنت، همان زمان سهم بالایی در حکومت عراق داشتند.

برای آن‌ها داعش مانند چماقی بود که باید بالای سر شیعیان عراق حفظ می‌شد. بالاخره داعش تا نزدیکی شهر کربلا هم جلو آمد. فراموش نمی‌کنم وقتی همراه آقای شمخانی به دیدار چند نفر از آیات عظام و سیاسیون در عراق رفتیم برخی از آن‌ها را نگران دیدیم. یعنی در شرایطی با آیات عظام در نجف اشرف و کربلا ملاقات می‌کردیم که داعش تقریبا در سی کیلومتری کربلا بود. بسیاری از مردم این شهرها، کفن‌پوش، سلاح در دست داشتند و بعضی هم چمدان‌هایشان را بسته بودند. بسیاری می‌گفتند ممکن است امشب بخوابیم و فردا ببینیم مانند موصل، داعش، کربلا و نجف را هم گرفته است. این مثال را در اینجا بیان کردم که روشن شود چقدر فشار آمریکا و داعش در داخل عراق به هم نزدیک و هم‌زمان بود و هر کدام در این طرح وظیفه‌ای بر عهده داشتند. آمریکا در سطح سیاسی و امنیتی، و داعش در سطح میدانی عمل می‌کرد.»

آقای دیپلمات، در کتاب صبح شام، دست ما را می‌گیرد تا قدم به قدم، همراه خاطراتی شویم که او در مسیر آن‌ها، موها و محاسن‌اش را سفید و داعش را کیش و مات کرد. خاطراتی از تلاش‌های همراه با رنج‌اش که برای حفظ حریم و حرمت انسان‌ به میدان دیپلماسی آورد. انسان‌هایی که غرب وحشی برای پامال کردن کرامت‌شان، هر روز، داعشی نو را به دنیا می‌آورَد و هر لحظه غمی جان‌کاه را بر دل‌هایمان تازه می‌کند. پاراگراف‌ها و خط‌ها و کلماتی در این کتاب، جان دارد که ریشه‌هایش در قدم‌های پای‌مردانه‌ی دیپلماتی است که یک نفس و شانه به شانه سردار سلیمانی برای عدالت جنگید و در همان راه جان داد تا هیچ برادری، فرزند برادر مسلمان‌اش را به آتش نکشد! که دیگر نگوییم وهابی و سنی و شیعه. که دشمن خودمان نباشیم وقتی دشمن، پشت سر ماست:

«من بیش از سه سال در دوره حکومت صدام، با ماموریت دیپلماتیک، در عراق زندگی کردم. زیاد دیده می‌شد که دختران و پسران شیعه و سنی با یکدیگر ازدواج می‌کردند و مرزی میان شیعه و سنی وجود نداشت. این واقعیت بود. ولی انگلیس‌ها، آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در کنار کشورهایی مثل عربستان سعودی کار را به گونه‌ای پیش بردند که بنا به گفته سردار سلیمانی، فردی وهابی کودک دو ساله‌ای را کشت و کباب کرد و جسدش را داخل یک دیس غذا برای پدر و مادرش فرستاد. یعنی خباثت آن‌ها، رفتار برادرانه اهل سنت و شیعیان را تبدیل به چنین وضعیت مصیبت‌باری کرد. به این شکل شیعه و سنی را به جان یکدیگر انداختند. تلاش دشمنان برای تجزیه کشورهای اسلامی ادامه دارد. در این میان، سردار سلیمانی و جمهوری اسلامی سهم مهمی در شکست طرح تجزیه منطقه داشتند.»

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

داعش خراسان، سگان آمریکایی

ويدئو/ داعش خراسان، سگان آمریکا

دستگیری ۲ عضو تاجیکستانی داعش در مرز افغانستان با ایران

یک رسانه نزدیک به طالبان اعلام کرد دو عضو تاجیکستانی داعش در مرز افغانستان با ایران دستگیر شدند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.