قد و قوارهاش از کوچکترین سایز لباسهای جبهه هم کوچکتر بود؛ اما وسط جبهه، با همان صدای نازکش از پدر و مادرها میخواست احساساتی نباشند و بچههایشان را به جبهه بفرستند
.دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال ۱۳۴۶ در شهر اصفهان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد .
تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثهای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد .
شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال ۱۳۶۴، در عملیات کربلای ۴ در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.
خانواده «عزیز اللهی» ۶ پسر داشته که ۴ نفر از آنها در جبههها حاضر بودهاند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیدهاند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی میباشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است.
مهرداد روحیه شادی داشت و بچه نترس و شجاعی بود. او همچنین کاراته باز خوبی هم بود. یک بار یک مین گوجهای خنثی شده را از جبهه به خانه آورده بود! برخلاف آنچه برخی میپندارند، مهرداد ۶ سال در جبههها حضور داشته است و غیر از مین روبی، در کار غواصی هم ماهر بوده است.
• آن فیلم مصاحبه معروف مهرداد، مال اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را میبینند و بازوی او را بوسه میزنند و او هم دست امام را میبوسد.
مهرداد به امام میگوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا میخوانند و به او میدهند.
خیلیها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند…»
در سال ۱۳۶۴ در عملیات کربلای ۴ در جزیره ام الرصاص در حال غواصی شهید میشود و تا ۳ سال از پیکر او خبری به دست نمیآید. بعد از این مدت پیکری را که لباس غواصی به تن داشته و یک دست و پایش قطع بوده بدون هیچ پلاک و مشخصاتی برای خانواده آوردند. اما او مهرداد نبود من قبول نکردم و میگفتم: مهرداد مفقودالاثر است. در جریان خوابی مهرداد به من گفت: «من در این قبر نیستم.»
کتاب زندگی امام خمینی(ره) و یارانش
زمان دفاع مقدس بود که روزی چهره یک نوجوان وسط خاک و خل جبههها روی صفحه تلویزیون نقش بست. نوجوان با صدای نازکش میگفت: «مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان ۱۴ سالمه.»
او که بعدها به «شهید مهرداد» معروف شد، درباره دلیل جبهه آمدنش توضیح میداد: «اون برادرهایی که قبلاً جبهه بودند و میآمدند برای ما تعریف میکردند جبهه چه خاصیتهای خوبی داره که مثلاً هر کسی بره از هر لحاظ ساخته میشه و ناخالصیها و گناهانش از بین میره. من هم به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه.»محمود عزیزاللهی پدر شهید مهرداد در یکی از مصاحبههایش گفته بود: «بار اولی که به جبهه رفت، ۱۳ سالش بود که شناسنامشو تغییر داد و پنهانی راهی شد.»یکی از همرزمانش قد او را این طور توصیف میکند: «کوچیکترین سایز لباس هم برای او بزرگ بود. خودش رفت اصفهان داد به خیاط تا اونا رو اندازش کردند.»