سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر/ دریا و جنگل در نگاه دخترانم بود

شعر/ دریا و جنگل در نگاه دخترانم بود

ایمان طرفه

دریا و جنگل در نگاه دخترانم بود
خورشید، محو روی ماه دخترانم بود

 

از خنده‌هاشان سیب و زیتون مُنبعث می‌شد
باران و مِه تفسیر آه دخترانم بود

 

ما را به اردوگاه امنی جنگ راهی کرد
این آخرین تبعیدگاه دخترانم بود

 

شادی غریبی کرد و آرامش فراری شد
اندوه، یارِ سربه‌راهِ دخترانم بود

 

یک تکه نان، یک ساعتِ بی‌بمب، یک‌دم خواب 
این در «رَفح» اوج رفاه دخترانم بود

 

آتش به جان خیمه افتاد و قیامت شد
چادر، سراپا جان‌پناه دخترانم بود

 

در کوره می‌سوزند دخترها، مسلمانان!
آزادگی، تنها گناه دخترانم بود

 

کر کرده شیپور عدالت گوش عالم را
اما کسی هم دادخواه دخترانم بود؟!

ناپاک‌زن‌ها زندگی دارند و آزادی 
گویا که پاکی، اشتباه دخترانم بود

 

از بی‌طرف‌ها زاده دنیا بی‌شرف‌ها را
دنیا که خصم روسیاه دخترانم بود

 

دور و برم کابوس‌ها دارند می‌خندند
رؤیای دورم قاه‌قاهِ دخترانم بود

 

سهم هر آهو گله‌ای صیاد و سلاخ است 
این زندگی، کشتارگاه دخترانم بود

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

حمله پهپادی مقاومت اسلامی عراق به هدفی نظامی در حیفا

هدف قرار دادن مواضع دشمن صهیونیستی در حمایت از غزه

شعر/ یک روایت خوب از من گوش کن

جام از ساقی کوثر نوش کن

یک دیدگاه

  1. لطفا از اینگونه اشعار زنده و نو، با واژگان و ادبیات ملموس، بیشتر بگذارید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.