خانه / صراط عشق / هنر / نقاشی / نماز اول وقت

نماز اول وقت

معلم گفته بود امتحان دارید، صدای اذان از مسجد بلند شد احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد این آقامعلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای ازت امتحان نمیگیره و… میدانستم نماز احمد طولانی است، احمد مقید بود که ذکر تسبیحات را هم بادقت ادا کند. هرچه میگفتم بی فایده بود.

احمدبه نمازخانه رفت و مشغول نمازشد. همان موقع همه را به صف کردند وارد کلاس شدیم ناظم گفت:ساکت باشید تامعلم سوالها رو بیاره.بیست دقیقه همینطور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود و نه از ناظم و نه از احمد که یکدفعه درب کلاس بازشد معلم بابرگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند با عصبانیت گفت از دست این دستگاه تکثیر کلی وقت ما را تلف کرد تااین برگه ها آماده بشه . هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد، دربازشد و احمد در چهارچوب در، نمایان شد.معلم ما اخلاقی داشت که کسی رو بعداز خودش توی کلاس راه نمیداد، آقامعلم درحالی که حواسش به کلاس بود گفت نیری برو بشین سرجات! احمد سرجایش نشست و مسغول پاسخ به سوالات امتحان شد.
فرق من بااو در این بود که احمد نماز اول وقت را خوانده بود و من خیلی روی این کار احمدفکرکردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه ی عمل خالصانه ی احمد.

خاطره ای از شهید احمد نیری

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

حس جالب یک تازه مسلمان فرانسوی از ماه رمضان

تلاوت قرآن

قدردانی وزیر فرهنگ از اجرای طرح «شهر من، شهر نماز»

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.