بسم الله الرحمن الرحیم
«کوثر» برای هنرمندان مسلمان شیعه، کلمهای مقدس و دارای بار مفهومی لطیفی است که هنرمند را از محدوده یک اسم و یک شخصیت فراتر برده، وارد مفهومی وسیع و نورانی و سیال میکند که خاستگاه تولید آثار متعددی شده است. ولی واقعاً کوثر چیست و منِ هنرمند با شنیدن این کلمه چه معنایی در ذهنم متجسم میشود؟ آیا معنایی شفاف و قابل تصور از آن دارم؟ و یا صرفا به دلیل تکرار این کلمه و منتسب کردن آن به بانوی دو عالم و مادر مهربانمان، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، این حس نوستالوژی برایم تداعی میشود؟
ما به دورانی وارد شدیم که لزوم داشتنِ معارف نسبت به دین و اهلبیت(ع)، بیش از پیش احساس میشود. مخصوصاً برای ما هنرمندان که بیش از دیگران، در معرض تفکرات مختلف و بعضاً الحادی قرار داریم و امکان تزلزل در اعتقادات، در ما بیشتر میباشد، این لزوم بیشتر احساس میشود. زمانی این موضوع خطرناکتر میشود که ما انحراف فکری خود را، در قالب آثار هنری و پرداختهای هنرمندانه و زیبا، به سطح جامعه ارائه و باعث انحراف دیگران شویم و نه تنها خود، بلکه آحادی از مردم را در مجاورت ضلالت قرار دهیم.
من یک شیعه محقق نیستم، ولی به عنوان یک انسان هنرمند شیعه، وظیفه دارم نسبت به موضوعات اعتقادی خود و به بیان دیگر ایمانیاتم، بیتفاوت و سهلگیر نباشم و سعی بسیار و دقیق داشته باشم تا نسبت به آنها معرفت صحیح پیدا کنم و نسبت به مقولهی ایمانیات، مُقلِدانه رفتار نکنم.
در همین راستا و برای فهم معنای کوثر، به المیزان علامه طباطبائی(ره) مراجعه کردم تا با ورود به دریای علم آن بزرگوار، خود را سیراب و معرفت لازم را کسب نمایم. ایشان در تفسیر کوثر، رفتاری تنزیهی دارند. ایشان معنای کوثر را از خیلی از خودگوییهای مفسرین، تنزیه کردهاند. ایشان در بخشی از این تفسیر میفرمایند: «ولى مفسرین در تفسیر كوثر و اینكه كوثر چیست اختلافى عجیب كردهاند: بعضى گفتهاند: «خیر كثیر است» و بعضى معانى دیگرى كردهاند كه فهرستوار از نظر خواننده مىگذرد:
۱ – نهرى است در بهشت. ۲ – حوض خاص رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) در بهشت و یا در محشر است. ۳ – اولاد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است . ۴ – اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت است. ۵ – علماى امت او است. ۶ – قرآن و فضائل بسیار آن. ۷ – مقام نبوت است. ۸ – تیسیر قرآن و تخفیف شرایع و احكام است. ۹ – اسلام است. ۱۰ – توحید است. ۱۱ – علم و حكمت است. ۱۲ – فضائل رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است. ۱۳ – مقام محمود است. ۱۴ – نور قلب شریف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است. و از این قبیل اقوالى دیگر كه به طورى كه از بعضى از مفسرین نقل شده، بالغ بر بیست و شش قول است.
صاحبان دو قول اول، استدلال كردهاند به بعضى روایات، و اما باقى اقوال هیچ دلیلى ندارند به جز تحكم و بىدلیل حرف زدن،…».
با دیدن این متن، خدا را شکر کردم که خداوند این مرد بزرگوار و مفسر قرآن را قبل از انقلاب آورد تا با رفتار تنزیهی خود، خیلی از خود گوییهای مفسران را از دامن معارف دین پاک کند، تا باعث برداشتهای غلط و انحرافات معرفتی در دوران انقلاب نشود، دورانی که به لحاظ فضای حاکم بر آن، رجوع عمومی به تفاسیر زیاد شده بود.
خداوند در سوره کوثر به عطایی اشاره میکند که توسط رب به شخص رسول الله داده شده است. پس باید معرفت به آن، برای شیعیان بسیار قیمتی باشد. چگونه مفسران به خود اجازه دادهاند که از ظنّ خود دربارهی کوثر سخن بگویند و دریای بیکران این مفهوم را در حدّ فهم خود تفسیر کنند و ارتفاعات این مفهوم عظیم را از شیعیان دریغ نمایند. چرا باید در مورد یک مفهومِ به این مهمی، بیست و شش قول مختلف گفته شده باشد و این در حالی است که قطعاً خداوند معنای این شیئ گرانقیمت را در قرآن بیان کرده است. خداوند حکیم به عنوان زبردستترین سخنران عالم، وقتی سخن میگوید، کلامش کامل و تمام است و تمام ابعاد کلام را حکیمانه در نظر دارد و هیچ وجهی را بیدلیل ابراز نمیکند و از هیچ وجه لازمی در موضوع مورد نظر، فروگذار نمیکند.
در جایی خواندم که از «کنفوسیوس» پرسیدند، «اگر حکومت را به شما دهند، اولین حکمی که میکنید چیست»؟ او پاسخ میدهد: «دستور میدهم، همه کلمات را دوباره معنا کنند». این نقل را در اوایل انقلاب خواندم و لزومش را متوجه نشدم، ولی اکنون بعد از چهل سال، به اهمیت این کلام پی بردم و معتقدم برای ایجاد یک انقلاب فرهنگی واقعی، باید در ابتدا به مفاهیم، بازنگری داشته باشیم و همه مفاهیم را با قرآن معنا کنیم، تا اصلاحی جدی در ایمانیات ما ایجاد شود، چرا که قرار است در آینده، تمدن اسلامی برپا شود و تا زمانی که ایمانیات ما با حقایق عالم منطبق نباشد، رسیدن به آرمانهای اسلامی و الهی ممکن نخواهد بود.
به بحث اصلی برگردیم. آن دو قولی که علامه بر آن صحه گذاشته، یکی کوثر را به معنی خیر کثیر میداند، ولی این سوال در ذهن پیش میآید که خیر کثیر یعنی چه؟ مخصوصاً زمانی که به الف و لام آن توجه میکنیم. در دروس ابتدایی عربی یادم هست که معلم میگفت، الف و لام در کنار هر کلمهای باشد، آن کلمه را معرفه میکند و به یک مصداق خاص تعلق میگیرد و این به آن معنی است که کوثر، هر خیر کثیری نیست، بلکه یک موضوع اختصاصی است و آن چه میتواند باشد؟
در نقل دوم با قرار دادن کوثر در مقابل ابتر، آن را تکثر نسل رسول الله معنی کردهاند که این معنی هم جای سوال دارد، مگر نسل دشمنان حضرت بریده شد؟ آنان که همچنان ازدیاد نسل دارند. شاید گفته شود که منظور، ابتر شدن شخص خاصی میباشد که رسولالله را ابتر خوانده است، ولی این هم به نظر درست نمیآید، چرا که الف و لام در کنار «شانئک» نیامده است، پس منظور تمام کسانی هستند که با رسول الله دشمن هستند و نه یک شخص خاص.
در انتها بعد از تفکر اندکی که نسبت به سوره کوثر داشتم، متوجه شدم که کوثر اسم حضرت زهرا سلام الله علیها نیست، بلکه شیئی متعلق به ایشان است که بسیار قیمتی است و خداوند با لحنی مادرانه در آیه اول سوره کوثر آن را به رسو لالله عطا میکند. این شیئ به قدری مهم و قیمتی است که خداوند از رسولش میخواهد که در قبال این عطا، نماز به پا دارند. «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ » یعنی پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن. علامه در معنای «نحر» میفرماید: «و مراد از (نحر) بنا بر روایاتى كه از طرق شیعه و سنى از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) و از على(علیه السلام) رسیده، و نیز روایاتى كه شیعه از امام صادق و سایر ائمه اهل بیت(علیهم السلام) روایت كرده، دست بلند كردن به طرف گردن، در هنگام تكبیر گفتن براى نماز است.»
این کوثر چیست که گفته شده برایش نماز بگذار و در نماز به هنگام تکبیر دست را تا گردن بالا بیاور که این به قول حضرت جبرئیل، زینت برای نماز است. این بدان معنی است که ما در نمازی که برای خدا میخوانیم، در هر تکبیر، به یاد کوثر باشیم و از آن یاد کنیم. این کوثر چه مقوله گرانقیمتی است؟ آیا میتوان در قرآن به معنی دقیقتر و با ارزشتری دست یافت؟