چرا اربعین؟
خداوند رحمانِ رحیم او را بسیار مهربان قرار داده بود.
او مادری مهربان بود.
تربیتشدگانش، ارکان عالم هستی بودند
و وقتی به ایشان نگاه میکرد، گروهی را فَضَّلْنا
بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ میدید
و گروهی دیگر را وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ.
همه را او تربیت نموده بود و قصد داشت تا ایشان
را برای برپایی ظهور فرزندش به کار گیرد.
همگی سرمست از عشق فرزندش بودند
و برای حضور در صحنهی نهایی تمهید ظهورش
سر از پا نشناخته و لحظهشماری میکردند.
همگی یک امت واحد بودند «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً
واحِدَةً»
و سالها برای این منظور به دست مادر تربیت
شده بودند.
«زمان»، امام خویش را میخواند
و «زمانه» هم دیگر تابِ تحملِ فراق نداشت.
دیگر فجر نزدیک شده بود «وَ الْفَجْرِ، وَ لَيالٍ عَشْرٍ»
و مادر میبایست تربیتشدگانِ خویش را صدا زند
و دوباره ایشان را به عرصهی دنیا بیاورد که:
موعود نزدیک بود و خدا قصد آن داشت تا
وعدهاش را تحقق بخشد.
مادر مَلِک شب بود و دوران لیل را پادشاهی
میکرد.
نمازهای شبش فضای تربیت کودکان و تربیت
شدگانش بود.
مادر دلتنگ فرزند غایبش بود
و دیگر وقت آن رسیده بود تا بستر شب را برچیند.
«کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ» در فضای شب، مشکاتی در دست
گرفت و مصباح آن را روشن نمود
تا تاریکی شب را پس زند و روز از پسِ شب
چهرهاش را آشکار سازد.
حقیقت این بود که خدا میخواست فضای آمدن
فرزند مادر را تمهید سازد.
او از میان روزها، اربعین حسین ع را برگزید.
مادر که پیوسته رضایت خدا را جستجو میکرد،
نوری در دستان خدا بود! نمیخواست غیر از آن
چه او بخواهد.
خدا نور مصباحی مادر را از زجاجهی وجود
فرزندش تاباند
و اینگونه بود که آیهی بینهی اربعین بر روی زمین
پدیدار شد.
خدا میخواست آیهای برپا کند!
تا برای مومنین به آن که خویشتن را با آن هماهنگ
و همراه سازند، وُدّ را قرار دهد
و حزب الله تایید شدهِ با روح مادر مهربان را ظاهر
سازد
تا گام بلندی بسوی ظهور مهدی عج برداشته شود.
ان شاءالله…
یاد روزهای زیبا و نورانی اربعین که سراسر وجد و
شعف بود به خیر.
اوقاتی که لطافت و سبکی و کنده شدن از زمین و
دنیا را یادآور میشد
و ارتفاعات را پیش رویِ انسان اربعینی ظاهر
میساخت و او را به آن سمت میکشاند.