سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شیطان گیج شده بود!

شیطان گیج شده بود!

 بعد از ظهر آن روز غمزده،

ساعتي قبل از آنکه مولاي مظلوم ما «سر» بدهد،

نداي «هل من ناصر» سر داده بود

و شيطان انگشت حيرت به دندان گزيده بود که فرزند رسولخدا(ص) را چه ميشود؟

چه کسي را به ياري ميطلبد؟

در اين سو که يارانش همه به خون غلتيدهاند

و در آن سوي، دشمنانش با شمشيرهاي آخته به ريختن خونش ايستادهاند!
پس حسين روي سخن با که دارد؟

و در اين صحراي داغ و تبدار، کدام لبيک را انتظار ميکشد؟

شيطان ديده بود که در صحراي «منا» ماجراي ذبح اسماعيل با «فديناه بذبح عظيم» خاتمه يافته بود،

اينجا اما، اسماعيلها به خون غلتيدهاند و از «ذبح عظيم» خبري نبوده است.

اينجا، در کربلا، سخن از «انالله شاء أن يراک قتيلا» در ميان است.

شيطان گيج شده بود،

ساعتي بيشتر از حيات اين جهاني حسين باقي نمانده است

ولي او همچنان نداي «هل من ناصر ينصرني» بر لب دارد!

 فرزند زهرا با که سخن ميگويد؟

و کدام جماعت را به ياري ميطلبد؟

اينجا که کسي نيست!…

شيطان نميدانست و حراميان نيز که کربلا سرزميني است به پهناي همه سرزمينها و عاشورا، روزي است به درازاي همه روزها

نميدانست که کربلا آغاز راه است

و عاشورا، شروع ماجرا

حسين ما، اما ميدانست که «عصرخميني» در راه است

و نداي «هل من ناصر» عصر عاشوراي او در گوش زمان ميپيچد

و در «عصر خميني» به گوش کربلاييهايي ميرسد

که آن روز به کربلا  نرسيده بودند.

 

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

 بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در کنگره جهانی بزرگداشت اقبال لاهوری

دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما

شعر/ چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما

ای جوانان عجم جان من و جان شما

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.