سردار غیب پرور:
مدتی بود عمل باز قلب انجام داده بودم و در منزل بستری و تحت مراقبت بودم یک شب خواب دیدم با سرعت در یک سراشیبی تند در حال پائین آمدن هستم که می خواستم به پائین سقوط کنم در انتهای مسیر شهید موسوی را دیدم که از سقوط من جلوگیری کرد به ایشان گفتم شما اینجا چکار می کنید ایشان گفتند: ما همیشه مواظب شما هستیم. الحمدالله بهبودی کامل حاصل گردید.
قطعا ایشان، اکنون نیز همچون زمان حیاتشان، ناظر و آگاه و مواظب رفتار ما و هرگز ما را تنها نمی گذارد…
بزودی لشگر شهدا
سلام علیکم
جسارتا این حکایت شهید مربوط به سردار غیب پرور نمی باشد
حکایت ایسان در خصوص اجلاسیه شهدا استان فارس است لطفا اصلاح بفرمایید.
فرزند شهید سیدکوچک موسوی