شهیدی که مادرش را از آمدن رهبر معظم انقلاب مطلع کرد

مادر شهید سهراب علیخانی:
در خواب دیدم که سهراب به خوابم آمده و می گوید : مادر جان فردا مهمان برایمان می آید ، یک مهمان عزیزی برایمان می آید جایی نروید!
گفتم : خوش آمده… نه نمی روم…
صبحش همسایه مان زنگ زد گفت : خانم خانه اید؟ گفتم : بله..
گفت : دیشب سهراب آمد به خوابم گفت : برو به مادرم بگو مهمان برایمان می آید، خودم هم به او گفتم اما می خواهم یادش نرود بگو جایی نرود…
گفتم :خدایا چه کار کنم؟
گفتم : من می خواهم بروم بهشت زهرا تا نروم آرام نمی شوم …
رفتم سر قبر سهراب، خدا شاهده به من می گفت : پاشو برو…پاشو برو…
به زور رفتم سر خاک پسر خواهرم که بالاتر از آن است و پسر خواهر شوهرم که پایین تر از آن است ، انگار هر کدامشان به من می گفتند: برو…پاشو برو…!
آمدم اما زمان رفتن دیدم دوتا سرباز این طرف ایستاده بودند و دوتا سرباز آن طرف…من رفتم و آمدم دیدم هنوز همان جا هستند…
به خانه آمدم و دراز کشیدم همسایه ام آمد و گفت : حاج خانم از بنیاد شهید آمده اند خانه شما…
گفتم : این موقع صبح ؟؟ گفت : آره…
مستأجرم رفت پایین دیدم دو نفر آمدند روی پشت بام، دو نفر زیر زمین ایستادند و دو نفر هم آمدند داخل…
دیگر اجازه ندادند مستأجرم بیاید بالا همه اش دلم شور می زد…
دست و پایم می لرزید یکی از آن ها گفت : تا یک دقیقه ی دیگر آقای خامنه ای می آیند اینجا….!
پسرم دیگرم گفت : آقای خامنه ای؟!
گفتند : بله…
گفتم : الهی شکر…بچه ی من ببین چقدر سعادت دارد که آقای خامنه ای به خاطر شهید شدن بچه ی من می آید به خانه ام…
آقای خامنه ای آمد و عکس سهراب را بوسید و به سهراب گفت که آن دنیا شفاعت من را هم بکن…

بزودی لشگر شهدا
lashgareshohada.com