هر چه دارم همه از سفره ی مادر دارم
خوش از آنم که به سر سایه ی مادر دارم
دل ز ما برد همان دم که نگاهش گل کرد
این گلستان همه از دیده ی مادر دارم
راه آن جنت اعلی نه که راهی است بعید
زین نشانی که من از خانه ی مادر دارم
شاخه ی مهر خود از هر طرف آویخته است
آسمان پرشده از خوشه ی مادر دارم
ناتوان بودم و او دست و سر و چشمم شد
مادری ها همه از جلوه ی مادر دارم
لقمه می داد به دستم ز خودش غافل بود
حرص بی خود شدن از لقمه ی مادر دارم
مصحفی بود که بی فاصله نازل می شد
آیه ها آمده از سوره ی مادر دارم
چشم بر هم نگذارید و نخوابید که من
خاطرات خوشی از روضه ی مادر دارم
هر چه دارم همه از سفره ی مادر دارم
خوش از آنم که به سر سایه ی مادر دارم
محمد جواد عسکری 1398/6/6