بسم الله الرحمن الرحیم
معنای مباهله
مباهله از ریشه «بهل» به معنای رهاساختن، ترک گفتن، به خود واگذاشتن[احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۲۰۰۱م، ج۱، ص۱۴۱.] و قید و بند چیزی را برداشتن و نیز لعنت کردن آمده است[زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، دمشق، دارالشعب، ۱۹۶۰، ص۷۱.] که از زبانهای عبری و سریانی وارد زبان عربی شده است.[ ماسینیون، لویی؛ مباهله در مدینه، تهران، رسالت، ۱۳۷۸، ص۶۷.] و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر که در مسأله مهم دینی با یکدیگر اختلاف دارند، در یکجا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند، از او بخواهند آن را که بر باطل است، رسوا و مجازات کند. تفاوت میان مباهله و لعنت کردن آن است که مباهله از شدت و تأکید بیشتری برخوردار است.[ ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله؛ معجم الفروق اللغویه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۲.]
جریان مباهله
پس از فتح مکه معظمه و طائف و مسلمان شدن اهالی یمن و عمان، تقریباً تمامی مناطق جزیرة العرب در پوشش نظام اسلامی و حکومت توحیدی رسول الله اکرم صلی الله علیه و آله وسلم قرار گرفت. اما در این منطقه بزرگ عربی اقوام، قبایل و طوایفی بودند که هنوز در برابر اسلام تسلیم نشده و یا حتی دشمنی و فتنهانگیزی میکردند.
منطقه نجران که در حد فاصل حجاز و یمن قرار دارد در عصر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تنها منطقه مسیحینشین حجاز بود که مسیحیان مقیم آن با پشتیبانیهای کشورهای مسیحی شاخ و شمال آفریقا و قیصر روم ادامه حیات میدادند. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برای بزرگان این منطقه نامههایی ارسال کرد و آنان را به پذیرش دین اسلام و یا پرداخت جزیه (مالیات ویژه اهل کتاب) فراخواند.
سران مسیحی نجران درباره نامه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به مشورت پرداخته و با افراد زیادی در این باره گفتگو کردند. ولی به خاطر تبلیغات و فضای ویژه مسیحیان در آن منطقه، آنان هیچیک از پیشنهادهای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را نپذیرفتند و برای رفع این معضل سه تن از بزرگان نجران، یعنی: ابوحارثة بن علقمه (اسقف اعظم نجران و نماینده رسمی کلیسای روم در حجاز)، عبدالمسیح بن شرحبیل معروف به عاقب (پیشوای اهالی این منطقه) و اهتم (یا ایهم) بن نعمان معروف به سید (شخصی کهن سال و ریشسفید و مورد احترام نجرانیان) به همراه ده تن و به روایتی سی تن و به روایتی دیگر شصت تن از مسیحیان نجران عازم مدینه منوره شده تا با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به گفتگو بپردازند و راه حلی پیدا نمایند.
آنان پس از ورود به مدینه منوره، وارد بر رسول الله خدا صلی الله علیه و آله وسلم در مسجدالنبی شدند ولی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اعتنای چندانی به آنان ننمود. مسیحیان علت آن را نمیدانستند و به نزد عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف که پیشینه آشنایی با آنان داشته رفتند و علت آن را جویا شدند. ولی آن دو نیز چیزی در این باره نمیدانستند و آنان را به نزد امام علی بن ابیطالب علیهالسلام راهنمایی کرده برده و از آن حضرت، علت آن را پرسیدند.
امام علی علیهالسلام فرمودند: چون شما با لباسهای فاخر و تزئین کرده و صلیب به گردن آویخته وارد مسجد شدید، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را از کردارتان ناخوش آمد، باید لباسهای خود را تغییر داده و با وضع ساده و بدون هیچگونه تزیین به زر و زیوری بر آن حضرت وارد شوید تا مورد استقبال وی قرار گیرید.
مسیحیان نجران بر اساس فرموده حضرت علی علیهالسلام لباس و ظاهر خود را تغییر داده و با وضع ساده و عادی بر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وارد شدند و با آن حضرت به گفتگو پرداختند. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم با آنان درباره توحید و شرک، نحوه آفرینش حضرت عیسی علیهالسلام و ارتباط وی با خدای سبحان و باطل دانستن عقاید مسیحیان گفتگو کرد، اما سران نجران گفتار آن حضرت را نپذیرفته و بر عقاید باطل خویش اصرار ورزیدند.
آنان برای فرار از پذیرش حق، پیشنهاد مباهله دادند. بدین معنا که در وقت معین در جایی به عبادت و راز و نیاز به درگاه خداوند متعال پرداخته و بر طرف مقابل نفرین کنند تا خداوند متعال بر دروغگو و باطلگرا عذابی نازل کرده و او را نابود سازد. در همین زمان بر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آیهای نازل شد و از مباهله با مسیحیان استقبال کرد:
«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ».[ سوره آل عمران، آیه ۶۱.]
پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.
بنابراین، طرفین به مباهله رضایت داده و قرار شد در روز دیگر در مکانی در بیرون شهر مدینه گرد هم آمده و اقدام به مباهله نمایند. سران نجران پیش از رسیدن به مکان مباهله به یکدیگر گفتند: اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با فرماندهان و یاران خود به مباهله آمد، معلوم است که مقاصد دنیوی دارد و از رسالت و نبوت او خبری نیست و ما باید با وی مباهله کنیم. اما اگر با فرزندان و اهل بیتش برای این کار اقدام کرد، دانسته میشود که او مقاصد دنیوی ندارد و قصدش هدایت و راهنمایی انسانها از جهالت و کفر و شرک است. در آن صورت مباهله کردن با او خطرناک است و باید به او ایمان آورد و یا حداقل با وی مصالحه کرد.
موعد مقرر فرارسید و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به همراه دخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و دامادش حضرت امام علی علیهالسلام و دو سبطش حضرت امام حسن علیهالسلام و حضرت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام از مدینه حرکت کرد و به جایگاه مقرر رفت. مسلمانان مدینه نیز آن حضرت را مشایعت کرده و با ذکر صلوات، سلام و تکبیر آنان را همراهی مینمودند.
مسیحیان نجران، زودتر از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در مکان مقرر اجتماع کردند. آنان همین که دیدند رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزدیکترین اقربا و اهل بیت ویژه خویش را برای مباهله آورد، احساس خطر کرده و از مبارزه و مباهله با آن حضرت منصرف شدند و منظره زیبا و نوربخش حضور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وسلم به همراه امام علی علیهالسلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهماالسلام آنان را مات و مبهوت کرد. به ناچار از مباهله سرباز زده و به آن حضرت پیشنهاد مصالحه دادند.
بدین ترتیب در برابر عظمت و حقانیت دین مبین اسلام سر فرود آورده و به یکی از پیشنهاد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وسلم یعنی پرداخت جزیه و کمک به مسلمانان در جنگ با دشمنان اسلام رضایت دادند و صلحنامهای در این باب تحریر کرده و طرفین امضا نمودند. این واقعه علاوه بر این که یکی از معجزات بزرگ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است، دلیل روشنی بر حقانیت و معصومیت خاندان پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم یعنی حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین میباشد.[ نک: مسارالشیعه شیخ مفید، ص ۲۲؛ الارشاد شیخ مفید، ص ۱۵۱؛ الاقبال بالاعمال الحسنة سید بن طاووس، ج ۲، ص ۳۱۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۴۵۱؛ زندگانی چهارده معصوم ترجمه اعلام الوری علامه طبرسی، ص ۱۹۰؛ منتهی الآمال شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۹۳ و فرازهایی از تاریخ رسول الله اسلام صلی الله علیه و آله جعفر سبحانی، ص ۴۹۵.]
برخی از تاریخنگاران و سیرهنویسان، مباهله را در ذی الحجه سال دهم برشمرده اند.
ارتباط آیه مباهله و آیه تطهیر
علامه طباطبائی ره در مورد آیه مباهله می گوید: رسول خدا در مقام امتثال این فرمان از «انفسنا» به غیر از علی و از «نسائنا» بجز فاطمه سلام الله علیها و از «ابنائنا» بجز حسنین علیهماالسلام را نیاورد، معلوم میشود برای کلمه اول به جز علی و برای کلمه دوم به جز فاطمه سلام الله علیها و از سوم بجز حسنین علیهماالسلام مصداق نیافت و کانه منظور از «ابناء» و «نساء» و «انفس» همان اهل بیت رسول خدا بوده، همچنان که در بعضی روایات به این معنا تصریح شده، بعد از آن که رسول خدا نامبردگان را با خود آورد عرضه داشت: «بارالها ایناناند اهل بیت من»، چون این عبارت میفهماند پروردگارا من بهجز اینان کسی را نیافتم تا برای مباهله دعوت کنم.[ المیزان فى تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۷]نظر علامه طباطبائی رحمت الله علیه را برخی از نقل های جریان مباهله که به نزول آیه تطهیر در آن روز نیز اشاره کرده اند، تایید می کند. به عنوان نمونه شیخ عباس قمی در وقایع الایام می گوید:
«روز ۲۴ ذی الحجه بنابر اشهر، روزیست است که مباهله کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم وسلم با نصارى (نجران) و پیش از آن که خواست مباهله کند، عبا بر دوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمومنین علیه السلام و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت: پروردگارا! هر پیغمبرى را، اهل بیتى بوده است که مخصوصترین خلق خدا بوده اند به او، خداوندا اینها اهل بیت منند. پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى. پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شأن ایشان آورد. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم این چهار بزرگوار را بیرون برد از براى مباهله.»[ وقایع الایام شیخ عباس قمی، وقایع ۲۴ ذی الحجه]
همچنین زمخشری در تفسیر کشاف ذیل آیه مباهله از عایشه نقل میکند که: حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در روز مباهله بیرون آمد و عبایی از موی سیاه پوشیده بود. چون امام حسن رسید، او را در ذیل عبای خود جای داد، سپس امام حسین رسید، او را نیز در ذیل عبای خود جای داد، و پس از آن، فاطمه و سپس علی؛ آنگاه گفت: «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً» (سوره احزاب، ۳۳) جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند.[ زمخشری، تفسیر الکشاف، ج۱، صص ۳۶۹-۳۷۰]
[آل عمران45] إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهًا فِي الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ
[ياد کن] هنگامي [را] که فرشتگان گفتند: «اي مريم، خداوند تو را به کلمهاي از جانب خود، که نامش مسيح، عيسيبنمريم است مژده ميدهد، در حالي که [او] در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است».
[آل عمران46 ] وَ يُکَلِّمُ النّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصّالِحينَ
«و در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالي [به وحي] با مردم سخن ميگويد و از شايستگان است».
[آل عمران47 ] قالَتْ رَبِّ أَنّي يَکُونُ لي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضي أَمْرًا فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ
[مريم] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندي خواهد بود با آنکه بشري به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [کار] پروردگار.» خدا هر چه بخواهد ميآفريند؛ چون به کاري فرمان دهد، فقط به آن ميگويد: «باش»؛ پس ميباشد.
[آل عمران48 ] وَ يُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجيلَ
و به او کتاب و حکمت و تورات و انجيل ميآموزد.
[آل عمران49 ] وَ رَسُولاً إِلي بَني إِسْرائيلَ أَنّي قَدْ جِئْتُکُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنّي أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَکُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِئُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِکُمْ إِنَّ في ذلِکَ َلآيَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ
و [او را به عنوان] پيامبري به سوي بني اسرائيل [ميفرستد، که او به آنان ميگويد:] «در حقيقت، من از جانب پروردگارتان برايتان معجزهاي آوردهام: من از گل براي شما [چيزي] به شکل پرنده ميسازم، آنگاه در آن ميدمم، پس به اذن خدا پرندهاي مي شود؛ و به اذن خدا نابيناي مادرزاد و پيس را بهبود ميبخشم؛ و مردگان را زنده ميگردانم؛ و شما را از آنچه ميخوريد و در خانه هايتان ذخيره ميکنيد، خبر ميدهم؛ مسلماً در اين [معجزات]، براي شما ـ اگر مؤمن باشيد ـ عبرت است».
[آل عمران50 ] وَ مُصَدِّقًا لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ ِلأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْکُمْ وَ جِئْتُکُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطيعُونِ
و [ميگويد: «آمدهام تا] تورات را که پيش از من [نازل شده] است تصديق کننده باشم، و تا پارهاي از آنچه را که بر شما حرام گرديده، براي شما حلال کنم، و از جانب پروردگارتان براي شما نشانهاي آوردهام. پس، از خدا پروا داريد و مرا اطاعت کنيد».
[آل عمران51 ] إِنَّ اللّهَ رَبّي وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ
«در حقيقت، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست؛ پس او را بپرستيد [که ] راه راست اين است».
[آل عمران52 ] فَلَمّا أَحَسَّ عيسي مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاري إِلَي اللّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ
چون عيسي از آنان احساس کفر کرد، گفت: «ياران من در راه خدا چه کسانند؟» حواريون گفتند: «ما ياران [دين] خداييم، به خدا ايمان آوردهايم؛ و گواه باش که ما تسليم [او] هستيم».
[آل عمران53 ] رَبَّنا آمَنّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ
پروردگارا، به آنچه نازل کردي گرويديم و فرستاده[ات] را پيروي کرديم؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس.
[آل عمران54 ] وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَيْرُ الْماکِرينَ
و [دشمنان] مکر ورزيدند، و خدا [در پاسخشان] مکر در ميان آورد، و خداوند بهترين مکرانگيزان است.
[آل عمران55 ] إِذْ قالَ اللّهُ يا عيسي إِنّي مُتَوَفِّيکَ وَ رافِعُکَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذينَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذينَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذينَ کَفَرُوا إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَيْنَکُمْ فيما کُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ
[ياد کن] هنگامي را که خدا گفت: «اي عيسي، من تو را برگرفته و به سوي خويش بالا ميبرم، و تو را از [آلايش] کساني که کفر ورزيدهاند پاک ميگردانم، و تا روز رستاخيز، کساني را که از تو پيروي کردهاند، فوق کساني که کافر شدهاند قرار خواهم داد؛ آنگاه فرجام شما به سوي من است، پس در آنچه بر سر آن اختلاف ميکرديد ميان شما داوري خواهم کرد.
[آل عمران56 ] فَأَمَّا الَّذينَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذابًا شَديدًا فِي الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ
اما کساني که کفر ورزيدند، در دنيا و آخرت به سختي عذابشان کنم و ياوراني نخواهند داشت.
[آل عمران57 ] وَ أَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ
و اما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کردهاند، [خداوند] مزدشان را به تمامي به آنان ميدهد. و خداوند، بيدادگران را دوست نميدارد.
[آل عمران58 ] ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَيْکَ مِنَ اْلآياتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکيمِ
اينهاست که ما آن را از آيات و قرآن حکمتآميز بر تو ميخوانيم.
[آل عمران59 ] إِنَّ مَثَلَ عيسي عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ
در واقع، مَثل عيسي نزد خدا همچون مَثل [خلقت] آدم است [که] او را از خاک آفريد؛ سپس بدو گفت: «باش»؛ پس وجود يافت.
[آل عمران60 ] الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرينَ
[آنچه درباره عيسي گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس، از ترديدکنندگان مباش.
[آل عمران61 ] فَمَنْ حَاجَّکَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَي الْکاذِبينَ
پس هر که در اين [باره] پس از دانشي که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه کند، بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديک و شما خويشان نزديک خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله کنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
[آل عمران62 ] إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللّهُ وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ
آري، داستان درست [مسيح] همين است؛ و معبودي جز خدا نيست، و خداست که در واقع، همان شکستناپذير حکيم است.
[آل عمران63 ] فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ عَليمٌ بِالْمُفْسِدينَ
پس اگر رويگردان شدند، همانا خداوند به [حال] مفسدان داناست.
[آل عمران64 ] قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلي کَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَيْئًا وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضًا أَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ
بگو: «اي اهل کتاب، بياييد بر سر سخني که ميان ما و شما يکسان است بايستيم که: جز خدا را نپرستيم و چيزي را شريک او نگردانيم، و بعضي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا به خدايي نگيرد.» پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض کردند، بگوييد: «شاهد باشيد که ما مسلمانيم [نه شما]».
[آل عمران65 ] يا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ في إِبْراهيمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ اْلإِنْجيلُ إِلاّ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
اي اهل کتاب، چرا در باره ابراهيم محاجه ميکنيد با آنکه تورات و انجيل بعد از او نازل شده است؟ آيا تعقل نميکنيد؟
[آل عمران66 ] ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فيما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فيما لَيْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
هان، شما [اهل کتاب] همانان هستيد که در باره آنچه نسبت به آن دانشي داشتيد محاجه کرديد؛ پس چرا در مورد چيزي که بدان دانشي نداريد محاجه ميکنيد؟ با آنکه خدا ميداند و شما نميدانيد.
[آل عمران67 ] ما کانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لکِنْ کانَ حَنيفًا مُسْلِمًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکينَ
ابراهيم نه يهودي بود و نه نصراني، بلکه حق گرايي فرمانبردار بود، و از مشرکان نبود.
[آل عمران68 ] إِنَّ أَوْلَي النّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنينَ
در حقيقت، نزديکترين مردم به ابراهيم، همان کساني هستند که او را پيروي کردهاند، و [نيز] اين پيامبر و کساني که [به آيين او] ايمان آوردهاند؛ و خدا سرور مؤمنان است.