سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معجزات / معجزات/ شیعه شدن راهب دیر نشین

معجزات/ شیعه شدن راهب دیر نشین

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین

معجزات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

جماعتي‌ روايت‌ كرده‌اند كه‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ چون‌  شد‌، در راه‌ به‌ لشگريانش‌ تشنگي‌ و عطش‌ شديدي‌ دست‌ داد و آنچه‌ آب‌ با خود همراه‌ داشتند‌، همگي‌ تمام‌ شد‌. اصحاب‌ او شروع‌ كردند به‌ سمت‌ راست‌ و چپ‌ گردش‌ و حركت‌ كردن‌ تا در آن‌ بيابان‌ آبي‌ بيابند‌، هيچ‌ اثري‌ از آب‌ نيافتند‌.

أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ آن‌ لشگر را از جاده‌ برگرداند و مقدار كمي‌ راه‌ رفت‌ تا براي‌ آنها يك‌ دير راهب‌ نصراني‌ در ميان‌ بيابان‌ ظاهر شد‌.

حضرت‌‌، آن‌ جماعت‌ را با خود بسوي‌ آن‌ دير برد تا چون‌ در زمين‌ واسع‌ پهلوي‌ دير رسيدند‌، امر كرد تا كسي‌ با صداي‌ بلند نداد كند و ساكن‌ در آن‌ دير را از آمدن‌ ايشان‌ اطّلاع‌ دهد‌. ديراني‌ را كه‌ در دير بود صدا زدند‌. او سر خود را از فراز دير بيرون‌ كرد‌.

أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ به‌ او گفت‌: آيا در نزديكي‌ اين‌ بناء و خانۀ تو آبي‌ يافت‌ مي شود تا اين‌ جماعت‌‌، خود را به‌ آشاميدن‌ آن‌ مدد كنند؟

راهب‌ گفت‌: هيهات‌‌. ميان‌ من‌ و آب‌ بيشتر از دو فرسخ‌ فاصله‌ است‌ و در اين‌ نزديكي‌‌ها ابداً آب‌ يافت‌ نمي شود و اگر من‌ در هر ماهي‌ به‌ مقداري‌ كه‌ با قناعت‌ استفاده‌ از آب‌ كنم‌ آب‌ با خود نمي‌آوردم‌ از شدّت‌ عطش‌ تلف‌ شده‌ بودم‌‌.

أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ گفت‌: آيا شنيديد آنچه‌ را كه‌ راهب‌ گفت‌؟

گفتند‌: آري‌‌، آيا تو ما را امر ميكني‌ كه‌ حركت‌ كنيم‌ تا بدان‌ جائي‌ كه‌ او اشاره‌ كرد شايد تا جان‌ از بدن‌ ما بيرون‌ نرفته‌ است‌ و قوّه‌اي‌ داريم‌ به‌ آب‌ برسيم‌؟ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ فرمود‌: حاجتي‌ به‌ اين‌ راه‌ دور نداريد‌، و گردن‌ قاطر خود را بطرف‌ قبله‌ برگردانيد و به‌ مكاني‌ كه‌ در نزديكي‌ دير بود اشاره‌ نمود

و گفت‌: در اينجا زمين‌ را بشكافيد‌.

جماعتي‌ از آنها به‌ سمت‌ آن‌ موضع‌ رفته‌ و زمين‌ را با بيل‌هائي‌ شكافتند‌. يك‌ قطعه‌ سنگ‌ عظيمي‌ ظاهر شد‌.

گفتند‌: اي‌ أميرالمؤمنين‌ اينجا سنگي‌ است‌ كه‌ در آن‌ بيل‌ها كار نمي‌كند‌.

حضرت‌ فرمود‌: اين‌ سنگ‌ بر روي‌ آب‌ است‌ و چون‌ از جايش‌ برداشته‌ شود‌، شما آب‌ را خواهيد يافت‌‌.

لشگريان‌ آنچه‌ را در توانِ خود داشتند‌، در كندن‌ و برانداختن‌ سنگ‌ كوشش‌ كردند و همه‌ جمع‌ شدند و خواستند آن‌ را حركت‌ دهند به هيچ وجه‌ راهي‌ براي‌ آن‌ نيافتند و كار براي‌ آنها دشوار شد‌.

حضرت‌ چون‌ ديدند آنها مجتمع‌ شده‌اند و غايت‌ جدّ و جهد خود را مبذول‌ داشته‌اند و كار برايشان‌ دشوار و پيچيده‌ شده‌ است‌ پاي‌ خود را از روي‌ زين‌ برگردانيد تا به‌ زمين‌ آمد و دو آستين‌ خود را بالا زده‌ و انگشتان‌ خود را در زير كنار قطعه‌ سنگ‌ نهاد و آن‌ را حركت‌ داد و سپس‌ با دست‌ خود آن‌ را از جاي‌ كند و چندين‌ ذراع‌ آن‌ را به‌ دور پرتاب‌ كرد‌.

چون‌ سنگ‌ از مقرّش‌ برداشت‌ شد براي‌ لشگريان‌ سپيدي‌ و تلالؤ آب‌ نمودار شد‌. همه‌ سرعت‌ كردند و از آن‌ آب‌ خوردند‌. بهترين‌ و شيرين‌ترين‌ و خنك‌ترين‌ و صاف‌ترين‌ آبي‌ بود كه‌ در طول‌ سفرشان‌ آشاميده‌ بودند‌.

حضرت‌ فرمود‌: اينك‌ علاوه‌ بر آنكه‌ همه‌ سيراب‌ شويد آنچه‌ در راه‌‌، آب‌ لازم‌ داريد با خود حمل‌ كنيد‌. همگي‌ سيراب‌ شدند و به‌ دستور حضرت‌ با خود از آن‌ آب‌ برداشتند‌.

و سپس‌ حضرت‌ بسوي‌ سنگ‌ آمد و آن‌ را با دست‌ خود برداشت‌ و آورد و در جاي‌ اوّليّۀ خود و به‌ همان‌ طرز پيشين‌ آن‌ را بر روي‌ آب‌ نهاد و امر فرمود بر روي‌ آن‌ خاك‌ ريختند و اثر آن‌ را با خاك‌ پوشانيدند‌.

و راهب‌ هم‌ در تمام‌ طول‌ اين‌ مدّت‌ اين‌ جريان‌ را از بالاي‌ ديرش‌ نگاه‌ ميكرد‌.

راهب‌ چون‌ تمام‌ اين‌ قضيّه‌ را با دقت‌ و تأمّل‌ نگريست‌ و استيفاء و كنجكاوي‌ خود را به‌ نهايت‌ رسانيد‌،

ندا كرد‌: أَيـُّهَا النَّاسُ أنْزِلُوني‌ أنْزِلُونِي‌‌، «اي‌ مردم‌ مرا پائين‌ بياوريد ‌!مرا پائين‌ بياوريد»‌.

لشگريان‌ در صدد جستن‌ وسيله‌اي‌ شدند تا بدان‌ وسيله‌ راهب‌ را از فراز دير به‌ زير آورند‌.

راهب‌ در مقابل‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ ايستاد و گفت‌: اي‌ مرد‌: أنْتَ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ‌. «تو پيغمبر مرسلي‌»؟

حضرت‌ فرمود‌: نه‌‌.

راهب‌ گفت‌: فَمَنْ أنْتَ ‌! «پس‌ تو كيستي‌»؟

حضرت‌ فرمود‌: أنَا وَصِيُّ رَسُولِ اللهِ مُحَمَّدٍ بْنِ عَبْدِالله‌ خَاتَمِ النَّبِيّينَ‌، «من‌ وصيّ رسول‌ خدا‌، محمّد بن‌ عبدالله‌ كه‌ خاتم‌ انبیاء‌ است‌ ميباشم‌»‌.

راهب‌ گفت‌: دستت‌ را پيش‌ بياور تا من‌ براي‌ خداوند تبارك‌ و تعالي‌ به‌ دست‌ تو اسلام‌ بگزينم‌ و مسلمان‌ شوم‌‌.

أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ دست‌ خود را پيش‌ آورد و به‌ او گفت‌: شهادتين‌ خود را بگو‌.

اسلام آوردن راهب با مشاهده معجزات حضرت

راهب‌ گفت‌: أشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ‌، وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ‌، وَ أشْهَدُ أَنَّكَ وَصِيُّ رَسُولِ اللهِ وَ أَحَقُّ النَّاسِ بِالامْرِ مِنْ بَعْدِهِ‌. «گواهي‌ ميدهم‌ كه‌ هيچ‌ معبودي‌ جز الله‌ نيست‌‌، اوست‌ يگانه‌ كه‌ شريكي‌ براي‌ او نيست‌‌. و گواهي‌ ميدهم‌ كه‌ محمّد بندۀ او و فرستادۀ اوست‌‌. و گواهي‌ ميدهم‌ كه‌: تو وصيّ رسول‌ خدا و سزاوارترين‌ مردم‌ به‌ امر امامت‌ پس‌ از او هستي‌»‌.

أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ او را به‌ شرائط‌ اسلام‌ متعهّد نمودند و سپس‌ گفتند‌: مَا الَّذِي‌ دَعَاكَ إلَي‌ الإسلامِ بَعْدَ طُولِ مُقَامِكَ في‌ هَذَا الدَّيْرِ عَلَي‌ الْخِلَافِ‌، «بعد از آنكه‌ در مدّت‌ طولاني‌ و درازي‌‌، در اين‌ دير اقامت‌ گزيده‌اي‌ و اسلام‌ هم‌ نياورده‌ بودي‌‌، علّت‌ و انگيزۀ تو براي‌ پذيرائي‌ اسلام‌ چه‌ بود»؟

راهب‌ گفت‌: اين‌ دَيْر بنا شده‌ است‌ براي‌ يافتن‌ و پيدا كردن‌ آن‌ كسي‌ كه‌ اين‌ قطعه‌ سنگ‌ و صخره‌ را بر ميكَند و آب‌ را از زير آن‌ بيرون‌ ميكشد‌.

و قبل‌ از من‌ عالِمي‌ در اين‌ دير براي‌ همين‌ منظور سكونت‌ داشت‌ و موفّق‌ به‌ تشرّف‌ نشد‌. و خداوند عزّوجلّ اين‌ فيض‌ عظيم‌ را به‌ من‌ روزي‌ فرمود‌.

ما در كتابي‌ از كتاب هاي‌ خود يافته‌ايم‌ و از علماي‌ خود اخذ نموده‌ايم‌ كه‌ در اين‌ ناحيه‌ چشمه‌اي‌ است‌ كه‌ بر روي‌ آن‌ قطعه‌ صخره‌اي‌ است‌ كه‌ مكان‌ و موضعش‌ را نمي‌داند مگر پيغمبري‌ و يا وصيّ پيغمبري‌‌.

و حتماً و ناچار بايد وليّ خدائي‌ بوده‌ باشد كه‌ دعوت‌ به‌ حقّ كند و خداوند معرفتِ به‌ اين‌ سنگ‌ و قدرتِ قلع‌ و كندن‌ آن‌ را به‌ او عنايت‌ نمايد‌. و من‌ چون‌ ديدم‌ كه‌ تو از عهدۀ اين‌ مهمّ بر آمدي‌‌، آنچه‌ را كه‌ انتظار آن‌ را مي‌كشيديم‌ براي‌ من‌ محقّق‌ شد و به‌ آرزوي‌ ديرين‌ خود از قلع‌ صخره‌ و پيدا شدن‌ چشمه‌ رسيدم‌ و منامروز به‌ دست‌ تو مسلمانم‌ و به‌ حقّ تو مؤمنم‌ و من‌ مولاي‌ تو هستم‌ (و ولايت‌ تو را بر خود و شئون‌ خود مي‌پذيرم‌)‌.

چون‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ آنچه‌ را كه‌ راهب‌ گفت‌‌، شنيد‌، بقدري‌ گريست‌ كه‌ از اشكه ايش‌ محاسنش‌‌تر شد

و گفت‌: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌ لَمْ أكُنْ عِنْدَهُ مَنْسِيًّا‌. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌ كُنْتُ فِي‌ كُتُبِهِ مَذْكُورًا‌. 

«حمد اختصاص‌ به‌ خداوند دارد‌، آن‌ كه‌ من‌ در نزد او فراموش‌ شده‌ نبوده‌ام‌‌. حمد اختصاص‌ به‌ خدا دارد‌، آن‌ كه‌ من‌ در كتابهاي‌ او ياد آورده‌ شده‌ بودم‌»‌.

آنگاه‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ مردم‌ را فرا خواند و به‌ آنها گفت‌: بشنويد آنچه‌ را كه‌ اين‌ برادر مسلمانتان‌ ميگويد‌.

همگي‌ سخنان‌ وي‌ را شنيدند و حمد و سپاسشان‌ براي‌ خدا زياد شد و شكرشان‌ بر اين‌ نعمتي‌ كه‌ خداوند آنها را بدان‌ نعمت‌ بخشيده‌ است‌ از معرفتشان‌ به‌ حقّ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ افزون‌ گشت‌‌.

و پس‌ از آن‌ به‌ حركت‌ آمدند

و راهب‌ هم‌ در برابر حضرت‌ در جملۀ اصحاب‌ او بود تا به‌ اهل‌ شام‌ رسيدند و راهب‌ از جمله‌ كساني‌ بود كه‌ در ركاب‌ حضرت‌ به‌ درجۀ رفيع شهادت‌ نائل‌ شد‌.

أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ خود متولّي‌ نماز و دفن‌ وي‌ شدند و بسيار براي‌ او استغفار و طلب‌ رحمت‌ مي‌نمودند

و از اين‌ به‌ بعد هر گاه‌ ذكر او ميشد ميفرمود‌: ذَاكَ مَوْلَايَ «اوست‌ كسي‌ كه‌ من‌ ولايت‌ او را دارم‌ و بنابراين‌ بين‌ من‌ و بين‌ او هيچ‌ حجاب‌ و فاصله‌اي‌ نيست‌ مگر از ما هويّت‌ و انيّت‌ ذات‌ من‌ و ذات‌ او»‌.(1)

شيخ‌ مفيد اين‌ خبر را تا اينجا به‌ عين‌ عباراتي‌ كه‌ ما ترجمۀ آن‌ را آورديم‌‌، ذكر كرده‌ است‌ و پس‌ از آن‌ ميگويد‌: در اين‌ خبر چند نوع‌ از معجزه‌ است‌:

يكي‌ علم‌ غيب‌‌، و دوّم‌ قدرت‌ و قوّه‌اي‌ كه‌ حضرت‌ با آن‌ عادت‌ را پاره‌ كرد و شكافت‌ يعني‌ خرق‌ عادت‌ شد‌، و علاوه‌ تمييز حضرت‌ در خصوص‌ اين‌ قدرت‌ از ميان‌ جميع‌ خلايق‌‌. و علاوه‌ ثبوت‌ بشارت‌ دربارۀ او در كتابهاي‌ اوّلين‌ پيامبران‌ خدائي‌‌.

و اينست‌ مصداق‌ گفتار خداوند تعالي‌: ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي‌ التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي‌ الإنْجِيلِ‌،«اينست‌ مثال‌ آنها در تورات‌‌، و مثال‌ آنها در انجيل‌»‌.وسط‌ آيۀ 29 سورۀفتح‌

(1) «ارشاد» ص‌ 184 تا ص‌ 186 . و مختصر اين‌ داستان‌ را ابن‌ أبي‌ الحديد در «شرح‌ نهج‌ البلاغة‌» از طبع‌ افست‌ بيروت‌ دارالمعرفة‌ در ج‌ 1 ، ص‌ 288 و ص‌ 289 از كتاب‌ «صفّين‌» نصربن‌ مزاحم‌ از عبدالعزيز بن‌ سباع‌ ، از حبيب‌ بن‌ أبي‌ ثابت‌ ، از سعيد تيمي‌ معروف‌ به‌ عقيصاء روايت‌ كرده‌ است‌ ، و مجلسي‌ در «بحار الانوار» از شرح‌ ابن‌ أبي‌ الحديد عين‌ اين‌ خبر را ذكر كرده‌ است‌ ، (بحار ، طبع‌ كمپاني‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 594 ) و نباطي‌ بياضي‌ عاملي‌ در «الصراط‌ المستقيم‌ إلي‌ مستحقّي‌ التقديم‌» ج‌ 2 ، ص‌ 37 اين‌ قضيه‌ را ذكر كرده‌ است‌ و گويد : اين‌ داستان‌ بقدري‌ در شهرت‌ در شهرها و زمان ها معروف‌ است‌ كه‌ ما را از ذكر سند آن‌ مستغني‌ ميدارد ، زيرا همۀ بندگان‌ آن‌ را تلقّي‌ به‌ قبول‌ كرده‌اند .

اللّهم صلّی علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

امداد غیبی/ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، با اصحابش مشورت می کند _۵۶

معجزات/ جنگ ۳۳ روزه نیروهای مقاومت حزب الله لبنان

امداد غیبی/ كابينه اسرائیل گرد هم می آیند و تصمیم می گیرند _۵۵

معجزات/ جنگ ۳۳ روزه نیروهای مقاومت حزب الله لبنان

یک دیدگاه

  1. ممنونم از دوستانی که زحمت می کشند و این مطالب را در سایت می گذارند

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.