سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / داستان عروسک‌هایی که جانِ دوباره گرفتند+فیلم

داستان عروسک‌هایی که جانِ دوباره گرفتند+فیلم

عروسک‌های پارچه‌ای دست دوز یکی از اِلِمان‌های کودکی هستند که امروزه پرنسس‌ها و باربی‌های پلاستیکی با موهای بلوند و کمرهای باریک جای آن‌ها را گرفته‌اند. عروسک‌هایی که در ویترین مغازه‌های اسباب بازی فروشی پیدا نمی‌شوند و هر تکه از آنها با احساس و هنر به هم وصل شده و پشت خود داستان‌های زیادی دارند.

گروه تفریح و نشاط؛ سعیده اسدیان: خاطرات کودکی‌ برای اکثر ما خاطراتی است که با مرور آن‌ها ناخودآگاه لبخند می‌زنیم، یادآوری خوشی‌های کوچک قدیمی و تماشای اسباب بازی‌های کودکی یکی از حس‌های نوستالژیکی است که می‌تواند برای لحظاتی هرچند کوتاه ما را به گذشته ببرد.

عروسک‌های پارچه‌ای دست دوز هم یکی از اِلِمان‌های کودکی هستند که امروزه پرنسس‌ها و باربی‌های پلاستیکی با موهای بلوند و کمرهای باریک و بتمن‌های خشن جای آن‌ها را گرفته‌اند، عروسک‌هایی که روزگاری سرگرمی جذاب و کم‌هزینه مادرها و مادربزرگ‌های ما بودند و دهه شصتی‌ها هم لذت هم‌بازی شدن با آن‌ها را چشیده‌اند اما رفته رفته و با پیشرفت تکنولوژی، این عروسک‌ها فراموش شدند و در صندوقچه‌های قدیمی جای گرفتند.

داستان «عروسک‌های محلی» داستانی جدا از عروسک‌های مصنوعی و بی روحِ بازار است، این عروسک‌ها  در ویترین مغازه‌های شیک اسباب بازی فروشی پیدا نمی‌شوند، هر تکه از آنها با احساس و هنر به هم وصل شده و پشت خود داستان‌های زیادی دارند.

حالا چند سالی است که یک فعال اکوتوریسم و گردشگری پایدار در راستای حفاظت از محیط زیست و با هدف کمک به بهبود کیفیت زندگی مردم، شاخه‌ای تحت عنوان «ایجاد معیشت برای جامعه محلی بر اساس هنرهای بومی و ارزش‌های فرهنگی» را در دستور کار خود قرار داده و از سال 89 به سمت  بازآفرینی عروسک‌های بومی و اصیل مناطق رفته مختلف ایران رفته است.

افسانه احسانی این روزها برای عروسک‌های بومی مادری می‌کند و تمام زندگی و کار خود را وقف هنرهای بومی کرده و آنقدر به این عروسک‌ها و سازندگان آن که اکثراً مادربزرگ‌های 70 -80 ساله‌ هستند علاقه دارد که وقتی از آن‌ها حرف می‌زند به راحتی می‌توانید برق چشمانش را ببینید.

کسی که دغدغه این روزهایش بازگشت به اصالت و فرهنگ ایرانی است و به قول خودش در این مسیر بارها زمین خورده اما پا پس نکشیده و به دنبال این است که این بار مادران نسل جدید را با این عروسک‌ها آشتی دهد تا بتوانند این گنجینه ارزشمند را به فرزندان خود هدیه دهند.

وی در مورد آغاز به کار خود در این عرصه می‌گوید: «سال ۸۴ که ابتدای تأسیس مؤسسه‌ آوای طبیعت پایدار بود، برای تدریس درس گردشگری از طرف یک دانشگاه به خوزستان دعوت شدیم و آنجا یک دوره آموزشی داشتیم، در پایان این دوره خیلی از خانم‌ها برای من هدیه می‌آوردند، از ترشی و خوراکی گرفته تا لباس تا این که یک خانم شوشتری عروسکی را به من هدیه داد.

 

ایده احیای عروسک‌های بومی از کجا آمد؟

این هدیه که بعد‌ها فهمیدم اسمش «لیلی بازبازک» است من را واقعاً هیجان زده کرده بود، عروسکی با لباس‌های محلی که دستانش تکان می‌خورد و لُری می رقصید، جذابیت این عروسک برای من به حدی بود که این خانوم به مادربزرگش گفته بود معلم من از این عروسک خیلی خوشش آمده و مادربزرگش  تعجب کرده و گفته بود «تا حالا کسی از گرفتن چنین هدیه‌ای خوشحال نشده بود و هیچکس عروسک‌های من را دوست نداشت!»

این جمله خیلی روی من تاثیر گذاشت و گفتم خدایا چطور کسی چنین زیبایی را دوست ندارد و آن را نمی‌بیند؟  همان‌جا بود که به خودم گفتم اگر روزی کاری از دستم بر بیاید برای این جریان انجام می‌دهم تا اینکه سال ۸۶ یک پروژه در جزیره قشم با هدف «حفاظت از لاک پشت های پوزه عقابی» به ما پیشنهاد شد.

در واقع از ما خواستند که جریان گردشگری پایدار را راه اندازی کنیم و آنجا یک فرآیندی طی شد تا سال ۸۹ که یک پروژه از طرف یونسکو برای ژئو پارک جهانی قشم تعریف شد.

ما باید در آنجا یک صنایع دستی بومی مناسب ژئوپارک ارائه می‌دادیم، همان جا به فکرم رسید که ما می‌توانیم عروسک‌های بومی جزیره قشم را داشته باشیم، پیش از این هم به یک کنفرانسی در ترکیه دعوت شده بودیم و آنجا دیده‌ بودم که آنها هم عروسک‌های بومی خود را به فروش می‌رسانند.

بعد از این تصمیم به خانم‌ها گفتم عروسک‌هایشان را بسازند، جشنواره‌ای را برگزار کردیم و در آن ۱۸۰ عروسک از روستاهای مختلف جزیره قشم به فروش رفت و بعد هم به همت افرادی که آنها را خریداری کرده بودند معرفی‌ها آغاز شد.

 

«دوتوک»؛ اولین عروسک ایرانی در فهرست میراث ناملموس

بعد از این اتفاق در جزیره قشم هم هنوز خیلی مخاطب جذب این عروسک‌ها نشده بود و ماجرا تازه از سال ۹۲ آغاز شد، زمانی که از طرف سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری اعلام کردند که برای معیشت مردم در خراسان جنوبی فعالیتی مشابه کاری که در قشم انجام شده بود، صورت گیرد.

احسانی می‌گوید: «پس از بررسی به این نتیجه رسیدیم که منطقه خراسان جنوبی ظرفیت خوبی برای این اتفاق دارد و ما می‌توانیم بازآفرینی عروسک‌ها را در این منطقه به شکل جدی پیگیری کنیم، در همین راستا عروسک «دوتوک» یا «دختر کوچک» طی یک فرآیند طولانی، یا حمایت سازمان ملل و در راستای اجرای پروژه ترسیب کربن در خراسان جنوبی بازآفرینی و در نهایت با پیشنهاد خاتم لیلا کفاش زاده در بخش کودک و نوجوان پژوهشکده میراث فرهنگی، این عروسک به عنوان اولین عروسک ایرانی در فهرست میراث ناملموس ثبت ملی شد.

بعد از آن هم عروسک‌های «دختولوک» قشم و «لیلی»های خوزستان به ثبت رسیدند و در حال حاضر هم  پرونده عروسک‌های «قورچوق» گلستان برای ثبت ارسال شده، عروسک‌هایی که مهارت ساخت آن‌ها حداقل به صد سال پیش می‌رسد و ما نمونه‌های موزه‌ای از این عروسک داریم.

وی درباره اینکه تاکنون چه تعداد عروسک به ثبت ملی رسیده می‌گوید: «تا جایی که با نظارت پیش می رفت  چند عروسک اول که واقعا اصیل بودند ثبت ملی شدند اما متاسفانه افرادی عروسک‌های خلاقانه ذهنی خودشان را به زور ثبت ملی کردند، به همین دلیل من خیلی پیگیر نیستم که چند عروسک ثبت ملی شده اما باید بگویم که خیلی از عروسک ها ارزش ثبت شدن نداشتند، در هر صورت می‌دانم از تعداد 10 یا 12 عروسکی که ثبت شده 5 تا از آنها واقعا اصیل است.»

 به دنبال رقابت با «باربی» و «بتمن» نیستم 

احسانی از دوران امروز می‌گوید و نقش خانواده‌ها در شرایطی که پرنسس و باربی‌ها و از آن بدتر فضای مجازی زندگی بچه‌ها را احاطه کرده است: «من اعتقاد دارم کافیست کمی به گذشته برگردیم، مثل کسی که می‌خواهد نشانه بگیرد کمانی را می‌کشد و دو قدم به عقب می‌آید تا با قدرت بیشتری بتواند هدف‌گذاری کند.

از گذشته مادران همیشه برای بچه‌هایشان چیزی درست می‌کردند، من فکر می‌کنم باید دوباره یک نگاه تازه داشته باشیم و مادر برای بچه‌هایش وقت بگذارد و هر چیزی که یاد گرفته و می‌تواند را درست کند، من خیلی به دنبال رقابت با باربی و بتمن نیستم برای اینکه پشت آن‌ها یک جریان خیلی بزرگ قرار گرفته و با یک برنامه‌ریزی طولانی‌مدت این اتفاق افتاده و من هیچ وقت آن را با آن قضیه مقایسه نمی‌کنم اما معتقدم کافیست به خودمان و هویت اصیل خودمان بازگردیم.

البته مادران ما هم دست خودشان نیست و برای آن‌ها زیبایی طور دیگری تعریف شده و تعریف بازی جور دیگری از بیرون به آنها تحمیل شده است،کافیست مادران کمی به بچه‌های خودشان اختیار عمل بدهند، زمانی که ما نمایشگاه می‌گذاریم بچه‌ها خیلی از عروسک‌ها بخصوص عروسک‌های بدون چهره که خیلی اصالت دارند استقبال می‌کنند.»

چرا برخی از عروسک‌ها چهره ندارند؟

وی در مورد عروسک‌های بی‌ صورت می‌گوید: «دلایل زیادی وجود دارد که چرا یک عروسک چهره ندارد، یکی از دلایل این است که معتقدند خداوند خالق کامل است و اگر بشر خلقی داشته باشد باید در آن نقص ایجاد کند،  ما این باور را در معماری و نقاشی‌های خودمان هم داریم که اگر چهره داشته باشد خلق خداگونه صورت گرفته است.

برخی هم معتقدند که اگر عروسک چهره داشته باشد ممکن است ارواح به آن رسوخ کنند و یا مکزیکی‌ها می‌گویند چون زن قدرت باروری و جایگاه والایی دارد و این عروسک‌ها هم اکثراً زن هستند ما حق نداریم برای آنها صورت بکشیم، این موضوع در خیلی از کشورهای دیگر هم وجود دارد.

به عقیده من با توجه به اینکه معیارهای زیبایی تغییر کرده و این را در اسباب بازی‌ها به خصوص عروسک‌ها هم می‌بینیم باید تلاش کنیم که فرهنگ‌سازی‌مان آرام و کم شتاب اتفاق بیفتد و اصالت و هویت به آرامی به کودکان، نوجوانان و جوانان تزریق شود.

ما برای این هدف از ابزار گردشگری کمک گرفته‌ایم، وقتی شما به سفر می روید ذهن و فکرتان آماده دریافت است، حال خوبی دارید و روی هر موضوع تمرکز می‌کنید.

هدف ما این است که این عروسک‌ها در همان روستایی که تولید می‌شود عرضه شود، وقتی شما به روستایی می‌روید و می‌بینید که خانم‌های آنجا با لباس محلی و سربند هستند و درست در همان منطقه عروسک‌هایی با همین پوشش عرضه می‌شود دلتان می‌خواهد که یکی از آن‌ها را داشته باشید و همین خواستن، یک خاطره و حس خوبی می‌شود که آن را بخرید و به دیگران هم معرفی کنید.

 

عروسک‌های بومی؛ سوغات محلی

من طی یک دهه فعالیت در این حوزه باور دارم که گام‌های آرام جواب می‌دهد و نیازی به هیچ مبارزه، جنگ و سرعتی نیست. ما خیلی آرام این فرهنگ را به خانواده‌ها برده‌ایم و خیلی بیشتر از آن چیزی که فکر می‌کردیم روند جذب مخاطب‌‌مان سرعت گرفته و تقریباً در تمام ایران این عروسک‌ها را داریم، اقامتگاه‌های بوم گردی هم در تلاش هستند تا این عروسک‌ها را معرفی کنند و این یک دستاورد خوبی است که گردشگران به دنبال عروسک‌های بومی هر منطقه بروند و بتوانند یک سوغات زیبا را از دل آن منطقه تهیه کنند.

هدف اصلی ما معرفی این عروسک‌ها به عنوان سوغات محلی است، شما ببینید وقتی یک گردشگر به قشم می‌رود می‌خواهد با خودش چه چیزی را به عنوان سوغات به همراه ببرد؟ در گذشته اکثر چیزهایی که در آنجا وجود داشت چینی بود، خود من همیشه دنبال یک سوغات فرهنگی و نشان بودم و تنها چیزی که آنجا بود لباس‌‌های سوزن دوزی بود که خیلی سنگین و گران تمام می‌شد، به خاطر همین از آنها خواستم از این سوزن‌دوزی روی کیف و جا موبایلی استفاده کنند که آن هم برای خود جایگاه ویژه‌ای دارد.»

 

ساده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه ساخت عروسک

احسانی معتقد است که ساده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین و دم دستی‌ترین راه برای اینکه یک عروسک درست کنیم این است که هر مادری با مادر یا مادربزرگ خود تماس بگیرد و بگوید وقتی من بچه بودم تو برای چه چیزی درست می کردی؟

«همانقدر که مادران دستور آشپزی را به صورت تلفنی از مادرهای خود می‌گیرند همانطور هم می‌توانند دستور ساخت عروسک را بگیرند، تکه پارچه‌های دور ریز و کمی خلاقیت برای ساخت عروسک‌ کافیست.

تمامی عروسک‌های بومی یک داستانی را پشت خود دارند، یکی از عروسک‌ها به نام «چاپی» از آثار باشکوه فرهنگی ما است و در بلوچی به معنای رقصنده و کسی است که می رقصد و شادی می‌کند، ما از همه سازندگان عروسک‌ها می خواهیم که یک داستانی را با پارچه به این عروسک‌ها وصل کنند که در واقع شناسنامه آن محسوب می‌شود.

با این کار هم نوشتن‌شان تقویت می‌شود و هم می‌توانند احساسات‌شان را بیان کنند و هم رابطه‌شان با مخاطب تقویت می‌شود، اینها سوغات فرهنگی هستند و ما معتقدیم اگر آن را نمی‌فهمید حق خرید آنها را ندارید، کسی نباید به نیت کمک این عروسک‌ها را خریداری کند بلکه باید این آثار را بفهمد.

داستان «ورزا مُشته» و «توتَن»

ما یک عروسک زیبای دیگری داریم به نام «بی» که دختر جوانی آن را به ما معرفی کرد و خواهان این بود که به گروه‌مان ملحق شود، این دختر جوان به ما گفت که این عروسک ۵۰ ساله و برای مادربزرگش است، فقط بدنش مانده و لباسش از بین رفته، من تعجب کردم که آیا واقعاً عروسک قاجاری است یا نه یا اینکه اصلاً برای دزفول است یا نه؟ با توجه به عکس‌های قدیمی و مشورت با پدربزرگ مادربزرگ‌ها این عروسک بازآفرینی شد و خوشبختانه با استقبال خوبی هم رو به رو شد.»

در مورد سربندی که روی میزش جا خوش کرده سوال می‌کنم که می‌گوید: « این یک مندیل مردانه است، زمانی که اولین عروسک به عنوان میراث ناملموس به  ثبت ملی رسید ما به دنبال ثبت آن در یونسکو بودیم،  برای همین باید افرادی روی کاغذ یا هر چیز دیگری اعلام می‌کردند که ما دلمان می‌خواهد این اثر ثبت جهانی شود، به فکرمان رسید یکی از همین مندیل‌های که آقایان روی سرشان می‌بندند را بگیریم و از همه اهالی خواستیم روی آن درخواست خود را بنویسند و امضا کنند، آنهایی هم که سواد نداشتند انگشت زدند، اینها مهاجران بلوچی بودند که در خراسان جنوبی زندگی می‌کردند.

یکی دیگر از عروسک‌های معروف ما که نماد خیر و برکت است «وَرزا مُشته» نام دارد، ،  وَرزا یعنی گاو نری که در برداشت برنج به کشاورزان کمک می‌کند و آخرین مُشتی که در شهریور ماه در گیلان  برداشت می‌شود به پاس قدردانی از گاو،‌ به حیوان می‌دهند.

یک «توتَن» هم داریم که در زابل و در تالاب هامون ساخته شده، در گذشته  حیات مردم به هامون وابسته بود و حتی عده‌ای می‌گفتند که مدرسه‌شان روی همین قایق‌ها یا توتن‌ها بوده، این دست آفریده هم با نگاه به همان تالاب درست شده، امیدواریم هامون دوباره یک روز پر آب شود و زندگی در آن جریان یابد.»

 

مادربزرگ‌هایی که به عروسک‌ها جانِ دوباره بخشیدند

وی به نقش پر رنگ مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها در احیای عروسک‌های بومی اشاره می‌کند و می‌گوید: «خوشبختانه موج احیا و توسعه اتفاق افتاده و مربوط به حداقل سه نسل قبل است و می‌توانیم بگوییم قدیمی‌ترین آن‌ها مربوط به 100 سال پیش می‌شود اما چون پارچه‌ای هستند و به طبیعت باز می‌گردند نشانه‌های باستان شناسی نداشته است.

مادربزرگ‌ها به خصوص پیرزن و پیرمردهای بالای 60 یا 70 ساله کمک خیلی زیادی به ما کردند، گنجینه‌هایی که باید تا هستند فقط از آن‌ها یاد بگیریم و من به شخصه خیلی مدیونشان هستم.

کاری که تیم ما انجام می‌دهد این است که عروسک‌ها باید کاملاً از دل فرهنگ یک منطقه بیرون بیایند و کمترین دخل و تصرف روی آنها انجام شود، البته چند مورد مثل عروسک زال و رودابه برای قصه‌های شاهنامه به ما سفارش دادند که آنجا هم گفتیم باید این عروسک‌ها در دل منطقه تولید شود و بهترین افرادی که می‌توانند این‌ها را بسازند، مردمان بومی در مجاورت کوه خواجه هستند، این عروسک اصیل منطقه نیست اما ساختار و هویت آن مشابه چیزی است که برای بچه‌هایشان می ساختند.»

هویت عروسک‌ها را دستکاری نکنید!

احسانی در پایان صحبت‌هایش می‌گوید: «خوشبختانه ساخت عروسک‌های بومی طی سال‌های اخیر توسعه داشته اما یک نگرانی‌های وجود دارد، آن هم این است که بخواهیم از شهر به روستاها برویم و به افرادی آموزش دهیم که خودشان حافظه تاریخی قوی‌ و هویت دارند.

فکر و خلاقیت و این افراد مثل آثار باستانی است که باید با قلم مو به آرامی بیرون بیاید و اگر به آنها آموزش دهیم تمام این خلاقیت، هویت و اصالت زیر خاک پنهان می‌شود، باید هدف اصلی این قضیه را جدی بگیریم به همین دلیل خواهش من از خانم‌های کارآفرین که از شهرهای بزرگ به داخل روستاها می‌روند این است که اجازه دهند هویت آن منطقه روی عروسک پیاده شود، به جای دستکاری در هویت به سراغ مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها بروند، بشنوند و ارزش‌ها را کشف کنند و با همین ارزش‌ها تولید ثروت کنند.»

 

 

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

اعظم ولیپور از اهالی روستای دیزج قربان، داستان دهقان فداکار را تکرار کرد

زن مرندی با فداکاری مانع از بروز حادثه مرگبار برای سرنشینان خودروهای عبوری شد.

خروج جواهرات از بانک مرکزی برای یک عروسی +فیلم

سومین جشن عروسی شاه یعنی ازدواج با فرح پهلوی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.