مدیر دفتر مطالعات کاربردی واحد تجسمی حوزه هنری ضمن انتقاد از دوقطبیسازی در جامعه اسلامی گفت: مشکل، مردم نیستند؛ مشکل کمکاری متولیان فکر و فرهنگ مردم است. پس اینقدر انگشتِ اتهام را به سمت مردم و هنرمندان نگیرید!
نمایشگاه کارتون و کاریکاتور «آسوده باش، من ملکهام» به بهانه سالروز تولد ملکه انگلیس و با محور نمایش خباثتهای تاریخی روباه پیر، خردادماه گذشته در حوزه هنری افتتاح شد. این نمایشگاه عصر امروز به کار خود در تهران پایان میدهد اما این نمایشگاه در سمنان نیز افتتاح شده است و تا دوشنبه ۱۰ تیرماه برپاست.
در نمایشگاه «آسوده باش، من ملکهام» ۴۰ اثر از هنرمندان داخلی عرضه شده و بیانگر رفتار دوگانه دولت بریتانیا با ایران طی ۳۸۰ سال دایر بودن سفارتخانه آنها در کشورمان است.
در حاشیه این نمایشگاه با عبدالحمید قدیریان نقاش و هنرمند تصویرگر و مدیر دفتر مطالعات کاربردی واحد تجسمی حوزه هنری گفتوگو کردیم.
*کارهای نمایشگاه «آسوده باش من ملکهام» را چطور دیدید؟ نفسِ برگزاری چنین کارهایی برای نشان دادن ماهیتِ استعمارگرِ پیر، چقدر ضرورت و لزوم و کارایی دارد؟
به گمان من، هرگونه کارِ فرهنگی برای بالا بردن سطح آگاهی جامعه در راستای دشمنشناسی، خیلی لازم است. یکی از مشکلات ما این است که چون فضای تفکریِ ما یک فضای لطیفی است، ایرانی جماعت سعی میکند همه چیز را خوب و مثبت ببیند و خیلی وقتها به صورت احساسی با موضوعات برخورد میکند، لذا این نوع آگاهیها لازم است، مخصوصاً برای دشمنی مانند انگلیس که بسیار حیلهگر است و ایرانیها را میشناسد و با توجه به فضای تفکری ما، میداند در چه زمانی، چه حرکتی کند. اصلاً علت اینکه به او «روباه پیر» میگویند، به خاطر همین ظرافتهای فهمِ حمله است، اینکه میداند چه موقعی باید حمله کند و ضربه بزند.
نکتهای که در مورد این نوع نمایشگاهها به ذهنم میرسد، این است که بیشتر آثار برگرفته از فضای سیاسی ـ اجتماعی است. در صورتی که بهتر است در رابطه با دشمنان، بخصوص دشمنی چون انگلیس، علاوه بر منظرِ سیاسی ـ اجتماعی، از منظر فرهنگی هم به موضوع بنگریم و این سوال برایمان پررنگ شود که مگر ما در بحث فرهنگی چهکار کردیم و یا بهتر بگویم، چهکارهایی را نکردیم، که بعد از چهل سال، باید شاهد آن باشیم که یک سفارتخانه، فرهنگِ جامعه را [با برپایی مهمانی مختلط] به چالش بکشد؟ چرا یک سفارتخانه به راحتی و با لحنی توهینآمیز، فرهنگِ جامعه را به بازی میگیرد و با روانِ مردم بازی میکند؟ مشکل کجاست؟!
در اینکه انگلیس حیلهگر است، بحثی نیست. در اینکه استعمارگر است، بحثی نیست. این واقعیت را همه جهان میداند، ولی باید دید که ما کجا کم گذاشتیم؟
در اینکه انگلیس حیلهگر است، بحثی نیست. در اینکه استعمارگر است، بحثی نیست. این واقعیت را همه جهان میداند، ولی باید دید که ما کجا کم گذاشتیم؟ به عبارت دیگر، درستِ مطلب این است که متفکرین ما قرار بود چه بارِ تفکری را به جامعه بدهند و ندادند، که به دنبال آن، جامعه به جایی رسیده که سفارتخانه انگلیس، عین زمان مشروطه در را باز کرده و دیگها را برپا نموده و ما شاهد هجوم نخبگان بر سر سفره ملکه هستیم؟! چرا این اتفاق افتاده؟! کاش توسط هنرمندان، مجموعه آثاری از این منظر کار میشد، تا مسئله از نگاه تیزبین یک هنرمند، شکافته میگردید و راه کارهایی ارائه میشد.
* احتمالاً چنین کاری، نیاز به مطالعات زیادی داشته باشد و نیازمند این است که یک کارِ پژوهشی خوب توسط آن هنرمند صورت گیرد. آیا به نظر شما ما نیاز داریم قبل از برپایی نمایشگاهها، یک کارِ پژوهشی برای آنها انجام دهیم؟ آیا «آسوده باش من ملکهام» چنین پیشنیازی را رعایت کرده بود؟
ببینید! اصلاً قصد ندارم اجر و منزلت هنرمندانی را که این نمایشگاه را برپا کردهاند، زیر سوال ببرم. من میگویم این نمایشگاه براساس تفکرِ غالب در جامعه تولید شده است و به این جهت، شاید خیلی هم خوب باشد، ولی عرض من این است که چرا تفکرِ رایج و غالب در جامعه، تفکر سیاسی، امنیتی و اجتماعی است؟ ما یک انقلاب فرهنگی کردیم، ولی چرا هیچ وقت بُعد فرهنگی در مباحثِ ما جلوه اصلی را نداشته است؟
ما یک انقلاب فرهنگی کردیم، ولی چرا هیچ وقت بُعد فرهنگی در مباحثِ ما جلوه اصلی را نداشته است؟
اگر ما میخواهیم با برپایی این نوع نمایشگاه، جامعه را به سوی اصلاح ببریم، باز هم طبق معمول انگشتِ اشارهها به سمتِ نیروهای سیاسیِ یا امنیتیِ جامعه میرود. کسی نمیگوید: ای مسئولین فرهنگی چرا کار باید به جایی برسد که یک سفارتخانه با شجاعت و وقاحت، چنین مانورِ تحقیرآمیزی را در کشورِ انقلابی ـ اسلامی ما انجام دهد؟! کجای کار ما مشکل دارد و در کجا گیر هستیم؟ ۴۰ سال از این انقلاب گذشته، ما باید در ۴۰ سال دوم به خودمان بیاییم، باید بیدار شویم، باید ببینیم کجای کارِ ما مشکل داشته که ما بعد از ۴۰ سال، به جای اینکه در مقولات فرهنگی پیشرفت کرده باشیم، متاسفانه کار به جایی رسیده که یک سفارتخانه در کشوری که ادعای امالقرای کشورهای اسلامی را دارد، به راحتی و با وقاحتِ تمام، حرکتهای غیراسلامی و ناهنجار انجام میدهد؟ تازه بعد از آن، یکسری از افراد هم شروع به داد و بیداد میکنند، که این هم بهگونهای پاک کردن صورت مسئله است و از آن بدتر اینکه، گروهی این کمکاری و دقیقتر بگویم هیچکاریِ فرهنگی مسئولین را نادیده گرفته و شروع به توجیه این کار میکنند، که این هم باعث حیرت انسان میشود!
عرضم این است که چرا هیچکس این سؤال را مطرح نمیکند که «چه شد که به اینجا رسید؟» خب تمام اینها دلالت بر این دارد که ما در یک جای کار مشکل داریم و پر واضح است که مشکل ما یک مشکلِ فکری و فرهنگی و اعتقادی است. مشکل ما، مشکل سیاسی و اجتماعی نیست، زیرا آنها محصول فکر ماست و آنچه اصل است، نوع تفکر و فرهنگ ماست.
* به نظر شما، مشکل در میان نخبگان جامعه است یا اینکه به عموم جامعه بر میگردد؟
در تمامی جوامع، عموم مردم به دنبالِ نخبگان حرکت میکنند. به فرموده مولا: «الناس علی دین ملوکهم» مردم بر دین ملوک خود هستند و ملوکِ فرهنگ یک جامعه، مسئولین فرهنگی و نخبگان آن جامعه هستند. پس مشکل ما در بین نخبگان است. در حال حاضر، ما در جامعهمان، یک دوقطبیِ بسیار واضح در بحثهای حکومتی داریم، که نیاز به نام بردن از آنها هم وجود ندارد. اما همیشه در ذهنِ منِ هنرمند، این سؤال مطرح و بلکه پر رنگ است که چگونه است که با وجود یک خدا، یک قرآن، یک اهلبیت و یک ولیِّفقیه، کار ما در جامعه اسلامی، به جریان دو قطبی پر رنگ و بلکه چند قطبی منجر میشود. آیا مگر ما قائل به توحید نیستیم و پیرو یک خدا، یک قرآن و یک مجموعه تفکراتِ اهلبیت نیستیم و از آنها بهره نمیبریم؟!
چگونه است که با وجود یک خدا، یک قرآن، یک اهلبیت و یک ولیِّفقیه، کار ما در جامعه اسلامی، به جریان دو قطبی پر رنگ و بلکه چند قطبی منجر میشود؟
در این صورت چرا تا این مقدار در تعیین صراط متفاوت هستیم؟! عرضم این نیست که همه باید یکسان و یک جور باشیم! به هر حال تفاوتها وجود دارد. این را میفهمیم که در روشها میتواند سلیقههای متفاوتی انتخاب شود. اما تا چه حدّ؟! آیا چارچوبها هم باید متفاوت باشد؟ آیا کلیات هم باید متفاوت باشد؟ این حدّ تفاوت چهقدر است؟! بله، انسان ۱۰ درصد، ۲۰ درصد، ۳۰ درصد تفاوت سلیقه را میپذیرد، ولی وقتی تفاوت و اختلاف به ۱۸۰ درجه میرسد، این دیگر معنیاش این است که این دو گونه بینش، متضاد یکدیگر است. ما مشابه این تفاوت را در همان اوایل انقلاب شاهد بودیم. اسلامی که امام خمینی(ره) مطرح میکرد با اسلامی که بقیه آقایان مطرح میکردند. هر چند نام هر دو، اسلام بود، اما بسیار متفاوت از یکدیگر بود. درست مقابل هم بود.
از درون کلام امام، فقط عناوین را بدون درک محتوای آن، انتخاب کردیم و فقط برای ضایع نمودن و پس زدنِ جبهه مقابلمان از آن عناوین استفاده کردیم. حال آنکه باید همت میکردیم و محتوای فرمایشهای امام(ره) را میفهمیدیم. فرمایشهایی که مبتنی بر قرآن و احادیث اهلبیت(ع) است. اگر اسلامِ امام خمینی اسلامی است که این ویژگی را دارد، چرا ما تبیینِ رسایی از آن اسلام نداریم تا همه براساس آن حرکت کنیم و به قول ایشان چرا ما نباید وحدت کلمه داشته باشیم.
روی همین حساب، تصورِ من این است که ما در کارهای فرهنگیمان، باید بحثهای پژوهشیمان را قدرتمند کنیم. باید یک مقدار از حالتِ ژورنالیستی فراتر برویم. ما کشوری هستیم که باید تولید فکر کنیم. شما ممکن است این کاریکاتورها را در هر جای دیگر دنیا هم ببینید، ولی اگر ما یک پژوهشی داشته باشیم و با یک ابعاد جدید، نگاهی جدید به جامعه جهانی تزریق کنیم، قدمِ بسیار رو به جلویی برای رشد بشریت، برداشتهایم. هر چند که نباید از این موضوع صرف نظر کرد که این کارها، هم زیباست و هم از نظر تکنیکی بسیار قدرتمند است و زمانی مناسبی هم به نمایش گذاشته شده است.
* در حال حاضر، این بحث بسیار اهمیت دارد که اگر ما بخواهیم تولید فکر را در حوزه هنر تعریف کنیم، این کار به چه صورت است؟ چون شاید مخاطب در نگاهِ اول، فقط یک اثرِ هنری ببیند و آن معرفتی را که پشتِ آن اثر هنری وجود دارد،نبیند. این تولید فکر را چطور به وادیِ هنر بیاوریم؟
ما قرار نیست بیاوریم؛ ما قرار است فضا ایجاد کنیم. هنرمند ما در چه فضای فکری نفس میکشد؟ جمهوری اسلامی کجای کارش اشکال دارد که منِ هنرمند، تولیداتِ سینماییام، چنین از آب در میآید، تولیداتِ نقاشیام از یک سطحی بالاتر نمیرود؟ در مدیومهای دیگر هنری هم به همین منوال است. ثمرهاش این میشود که رهبری از رشد فرهنگیِ ما ناراضی است. کجای تفکرِ جمهوری اسلامی مشکل دارد که منِ انقلابی نمیتوانم راهم را پیدا کنم؟ یک جای کار مشکل دارد.
اگر مطالبات رهبری درست اجرا شود، جامعه از اسلام مندرآوردی ـ که در حال حاضر شدیداً دچار آن هستیم ـ فاصله میگیرد و به اسلامِ قرآنمحوری تعلق پیدا میکند
واقعیت این است که این حیطه علما و کارِ اهلِ عِلم است. این همان نهضتِ نرمافزاری است که حضرت آقا سالهاست بر آن تأکید دارند. این همان کرسیهای آزاداندیشی است که سالهاست ایشان آن را میگویند، ولی متاسفانه انجام نمیگیرد. شما فکر کنید اگر این اتفاق افتاده بود و من و شمای جوان که داریم در این جامعه زندگی میکنیم، در یک اتمسفرِ فکری درستی نفس میکشیدیم که انقلابی بود و تبیینهای قرآنی داشت و از اسلام مندرآوردی که در حال حاضر شدیداً دچار آن هستیم، فاصله میگرفت و به اسلامِ قرآنمحوری تعلق پیدا میکرد.
اگر رماننویس بودیم، اگر نقاش بودیم، اگر موسیقیدان بودیم، … فضای آثار ما عوض میشد، کارها وارد حس و حالی میشد که نشأت گرفته از تفکری درست و نورانی بود.
هنرمند که قرار نیست حرف بزند، هنرمند قرار است تجربیاتِ حسی خود را در قالب اثرش مطرح کند
هنرمند که قرار نیست حرف بزند، هنرمند قرار است تجربیاتِ حسی خود را در قالب اثرش مطرح کند. شما اگر ۱۰ روز در یک شهرستان بمانید، لهجه آن شهرستان را ناخودآگاه به خودتان میگیرید. فکر و ایمانیات هم بسیار بر افعال ما تاثیرگذار است. ما در کدام دریای فرهنگی هستیم و در آن خیس میخوریم، خیس خوردنی که در آثارِ ما نمود خواهد داشت.
* یک زمانی آثارِ ضداستکباری را خیلی روی دیوارهای شهر میدیدیم، این موضوع در کارهای خودِ شما هم سابقه دارد، الان به نظر کمتر شده است…
بحثی که اکنون خدمت شما مطرح کردم، در تمام رشتهها و در تمام زمینهها جایگاه دارد. چرا ما هنوز همت این را نکردهایم که وارد اقتصاد مقاومتی شویم؟ چرا همچنان رهبری دارند توضیح میدهند که مقاومت یعنی چه! چرا ما هنوز داریم خودمان را تکرار میکنیم؟ اینها همه به بحث تفکری و فرهنگی بر میگردد. بله این کمبود روی چیدمانِ شهری هم تأثیر دارد. وقتی فضای فکریِ شهر، فضای غیرانقلابی و غیر ارزشی است و جامعه به هر دلیلی، گونهای دیگر ابراز نیاز میکند، طبیعی است که از اینگونه آثار هم تولید و نصب نمیگردد. همه اینها به همین موضوع بر میگردد. باید مدام این نیاز را اعلام کنیم تا خلاصه یک نفر به این نیاز پاسخِ مناسب و درخور بدهد.
آقایانِ اهلِ علم که متولیان فکر و فرهنگ مردم در نظام اسلامی هستید، مشکل در کمکاری شماست. مشکل مردم نیستند. اینقدر انگشتِ اتهام را به سمت مردم و هنرمندان نگیرید!
باید خطاب خود را مستقیم بگوییم که آقایانِ اهلِ علم که متولیان فکر و فرهنگ مردم در نظام اسلامی هستید، مشکل در کمکاری شماست. مشکل مردم نیستند. اینقدر انگشتِ اتهامتان را به سمت مردم و هنرمندان نگیرید. آنها از تفکری که شما در جامعه تزریق میکنید، بهره میگیرند، لذا مشکل در کار شما است. شما باید حرکت کنید و تکانی بخود بدهید. شما میتوانید با ارائه تفکر قرآنی به جامعه حرکت و روح بدهید. با تکرار کلمات قدیمی که هزار واندی سال از آن میگذرد، اتفاقی نمیافتد. وقوع انقلاب حکایت از برداشتی قویتر از قرآن و از کلام اهلبیت(ع) دارد. برداشتِ قویِ امام (ره) از قرآن و احادیث بود که باعث شد تا خدا ایشان را برگزیند و انقلاب را از طریق ایشان برپا سازد. لذا باید این احتمال را بدهید که شاید مطالب و برداشتهای قبل از انقلاب، دیگر برازندهی انقلاب نیست.
شما باید یک تحولِ جدیدی منطبق بر بینش امام خمینی که برگرفته از قرآن و حدیث میباشد را به جامعه ارائه کنید و چون این کار را نمیکنید، پیوسته در موضوعات مختلف با مشکل مواجه هستیم. تمام ضعفهای ما در بُعد اقتصاد، سیاست و معضلاتِ اجتماعی، همه و همه به این مطلب باز میگردد. اگر قبول ندارید، نگاهی به وضعیت جامعه در اوایل انقلاب بیندازید. در آن سالها به خاطر فضای تفکری که امام(ره) ایجاد کرده بودند، در کاهش جرایم، در همراهی مسئولین با هم، همراهی مردم با مسئولین و همراهی مسئولین با مردم، یک ترازِ ایدهآلی ایجاد شده بود. دلیلش این بود که تفکر، تفکرِ درستی بود و همه به یک نقطه نگاه میکردند. اما اینک گویا هر کسی به درِ یک سفارتِ نگاه میکند تا شاید مطالبش را از آنجا بگیرد.
متأسفانه در این زمانه، امید بعضی از مسئولین، به درِ باز سفارتخانههای بیگانگان است
یک زمانی در ابتدای انقلاب، همه ما قصد رفتن به یک سمت را داشتیم و آن حرکت به سمتِ ظهور بود. لذا شاید اختلاف سلیقه هم داشتیم، اما همه به سمت یک مسیر حرکت میکردیم. چرا متأسفانه در این زمانه، امید بعضی از مسئولین، به درِ باز سفارتخانههای بیگانگان است؟!
* اگر نگاهها را درست کردیم، بهترین قالب هنری برای عرضه آثار ضداستکباری چیست؟ آیا کاریکاتور است؟
بهترین که نمیشود گفت. هر قالب هنری یک قابلیتی دارد. وقتی بخواهیم مطلبی را در کوتاهترین زمان مطرح کنیم، باید از قابلیت پوستر استفاده کنیم. زمانی میخواهیم در کنار اطلاع رسانی، لبخندی هم به لب مخاطب بنشانیم، در آنجا کاریکاتور به کار میآید. اگر میخواهیم مفهوم عمیقی را مطرح کنیم، باید از نقاشی کمک بگیریم و زمانی که قصد زندگی با یک مفهوم را داریم، موسیقی این قابلیت را دارد که چنین فضایی را مهیا سازد. به عبارت دیگر اگر فضای تفکری درست باشد، همه مدیومها اثر مثبت خواهد داشت و تولیدکننده، آثارش را در یک حال و هوای فکریِ درست، خلق میکند.
برچسباستاد عبدالحمید قدیریان انگلیس دوقطبی عرضم غیرانقلابی فرهنگ کاریکاتورها متولیان مسوول ملکه انگلیس ملوکهم ناراضی نمایشگاه کاریکاتور واندی
همچنین ببینید
افشای نقش دولت انگلیس در کشتار فلسطینیان
تداوم صدور بمب و جنگ افزار به رژیم صهیونیستی درحال نسل کشی فلسطینیان