حتی اگر به قیمت شاهانه زیستن
ننگ است زیر منت بیگانه زیستن
این عقل این مردد بیحوصله مرا
تکلیف کرده است به دیوانه زیستن
ویرانه بوی دوست اگر میدهد بگو
من عاشقم به گوشه ویرانه زیستن
پرواز پرمخاطره بسیار بهتر از
چشم انتظار مرحمت دانه زیستن
یاران نیمه راه زیادند و ساده نیست
با سروهای خم شده همشانه زیستن
بخشیدهام به دوست خودم را که ذرهای
نزدیک تر شوم به کریمانه زیستن
گر تیغ عشق دوست نبوسد گلوی من
این زیستن چه فرق کند با نزیستن
«در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است
تکلیف اول است شهیدانه زیستن