سرخط خبرها

شعر/ بسوی کوثر

بسم الله الرحمن الرحیم

بسوی کوثر

گفتم بسوی آسمان، دلم گرفته  از  زمان

گفتا دَمی محزون مشو، مادر عنایت میکند

 

گفتم که خواهم هر نفس،همراه و هم سویت شوم

گفتا  تو  عزمی سوی من، مادر  ضمانت میکند

 

گفتم شود آیا دَمی بر حالِ قلبم بنگری؟

گفتا که عمری منتظر، مادر نگاهت میکند

 

گفتم بسویت مادرم جان و دلم گشته روان

گفتا بیا فرزند  من، مادر شفاعت میکند

 

گفتم تمام عمرمان در  راهتان گردد  فدا

گفتا به قربانت شوم، مادر ولایت میکند

 

گفتم که چون سرگشتگان در جستجوی یک نگاه

گفتا که با  نورُالهدی، مادر  هدایت میکند

 

گفتم نگاه از مَرحمت بر طفل محتاجت نما

گفتا تمام  لحظه ها، مادر نگاهت میکند

 

گفتم بجز  یاد  شما چیزی نخواهم در جهان

گفتا که مادر هر نفس،هر لحظه یادت میکند

 

گفتم زِ کینِ اشقیا بر شیعیان کردند جفا

گفتا که من یک مادرم، مادر حمایت میکند

 

گفتم نیازم را ببین، دستان خالی همچنین

گفتا که با اَلکوثرم، من بی نیازت  میکنم

 

گفتم بسوی کوثرت مشتاق و حیران گشته ام

گفتا تو عزمی سوی من، مادر  اجابت میکند

 

گفتم غریب و خسته ام از مردمان بُگسسته اَم

گفتا  تو  نور مادری، مادر کفالت میکند

 

گفتم که ای نورُ الضحی بر جان بی جانم بتاب

گفتا که گر سویم شوی، مادر کفایت میکند

 

گفتم تمام  عمرمان  باشد  فدای اهلتان

گفتا که مادر، مادر است عالم فدایت میکند

 

شادی قلب حضرت زهرا (س) صلوات
ر. خیاط زاده

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ ای خاک درت سرمهٔ ارباب بصارت

گرد قدم زائرت، از غایت رفعت

شعر/ شیعیان ،دیگر هوای نینوا دارد حسین

السلام علی الحسین

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.