اگر خواننده دافعه ای که جلد بد کتاب ایجاد کرده را پشت سر بگذارد و وارد داستان شود، از همان فصل یک در جریان سیالی میافتد. جریانی که با قلم روان نویسنده همراه شده و قطره چکانانه به خواننده اطلاعات می دهد و او را به این سو و آن سو می کشاند. از خواب و خیال گرفته تا واقعیت و حتی به دل تاریخ. جریانی که البته در تمام 17 فصل کتاب پر از پرش ذهنی است و عادت کردن به آن حوصله میخواهد.
بعد از رمان برکت که سوژه اش زندگی تبلیغی روحانیون بود، ابراهیم اکبری دیزگاه در “شاه کشی” که شهرستان ادب آن را منتشر کرده به سراغ دوره پهلوی دوم رفته است. راوی شاه کشی سهراب است. کسی که پدرش را سال 42 در مدرسه فیضیه به شهادت رسانده اند. او حالا بعد از هشت سال کلت به دست گرفته و قصد دارد محمدرضا پهلوی را در جریان جشن های 2500 ساله شیراز ترور کند تا هم انتقام پدرش را گرفته باشد و هم شجاعتش را به خانواده نشان دهد. داستان شاه کشی از 24 ساعت مانده به جشن شروع و در جشن تمام میشود. داستانی 256 صفحه ای که خواننده را با حالات و درونیات آدمی که قصد کشتن شاه را دارد آشنا می کند.
اگر خواننده دافعه ای که جلد بد کتاب ایجاد کرده را پشت سر بگذارد و وارد داستان شود، از همان فصل یک در جریان سیالی میافتد. جریانی که با قلم روان نویسنده همراه شده و قطره چکانانه به خواننده اطلاعات می دهد و او را به این سو و آن سو می کشاند. از خواب و خیال گرفته تا واقعیت و حتی به دل تاریخ. جریانی که البته در تمام 17 فصل کتاب پر از پرش ذهنی است و عادت کردن به آن حوصله میخواهد. رفت و برگشت های پی در پی بین خیال و واقعیت و همراه شدنش با جملات کوتاه پرشمار، ضرباهنگ کار را زیاد کرده است. تکنیکهایی که سعی دارند مخاطب را به سهراب و احوالش نزدیک کنند. هر چند حجم زیادی از این رفت و برگشت ها در فضای تخت جمشید روی میدهند و روایت را به تکرارهای زائد می اندازند. تکرارهایی که اگر نبودند حجم رمان کمتر می شد و از طرفی قدرتش افزایش می یافت.
اکبری دیزگاه در رمانش از بسیاری گروه های مبارزه آن دوره نماینده دارد، از چپ ها گرفته تا روحانیون. سهراب اما خودش عضو هیچ گروهی نیست و تصمیمش برای ترور کاملا شخصی است. تصمیمی که پر از تردید است و این شک تا آخر همراهش میماند.
چند خط از رمان:
“به ساعتم نگاه میكنم. یك ربع به چهار است. نگاه میكنم و ترس برم می دارد. دوسه بار تصمیم گرفته ام هیچ اقدامی نكنم، یعنی من هم مثل دیگران فردا بعد از تمام شدن برنامه برگردم خانه.
ولی مدام رعشه های مادرم می آید جلوی چشمم. اعترافات حجت می آید جلوی چشمم. جیغ های مهسا می آید جلوی چشمم.
حرفهای پیكار در گوشم می پیچد كه می گفت: «باید بكشی… من خودم دیدم خون برادرم در خیابان جاری شد، چون من كاری نكردم. ازش خوكی بیرون آمد و دمش را فرو كرد در گوشم. هرچه داد زدم افاقه نكرد.
این خواب را برای من روز آخر تعریف كرد درست وقتی میخواستیم خداحافظی كنیم.
به من گفت: «نگذاریم آن خوك خون ما را پایمال بكند بعد دمش را فرو كند در گوش ما! نگذار این كار را بكند! فقط تو میتوانی آن خوك را بكشی.
– چشم
– من خودم رفتم از یك اهل دل پرسیدم گفتند شما انتقام خونتان را نگرفتید آن مرد كه خورد و خوك شد. نمیدانم این خوكها از من چی میخواهند.
از طرفی، هم میترسم هم احساس میكنم كارم شاید درست نباشد. یعنی ارزشش را دارد جان خودم را به خطر بیندازم؟”
با اینکه شاه کشی در یک بازه 24 ساعته روایت می شود اما نویسنده طعم حوادث تلخ سالهای 42 تا 50 را به خواننده میچشاند و از خفقان آن دوره هم حرف میزند. شاه کشی جریان روانی است که عمق خیلی زیادی ندارد اما افتادن در آن ارزشش را دارد.
برای خرید کتاب کلیک کنید.
—————————————————————————-
نویسنده: مهدی پیرهادی