سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / وقتی خوزستان حرم می شود

وقتی خوزستان حرم می شود

این روزها وقتی «مدافعان حرم» جلوی دوربین‌ها لب به سخن باز می‌کنند جهادی دیگر می‌کنند. آن‌ها حالا با لباس‌های خیس و گلی همراه با بومیان مناطق سیل‌زده جلوی سیل ایستاده‌اند، درحالی‌که می‌گویند: ما فقط به تکلیفمان عمل می‌کنیم.

وقتی خوزستان حرم می شود

 تعداد زیادی از مدافعان حرم بعد از دعوت فرمانده سپاه قدس «سردار سلیمانی» به سمت شهرهای سیل‌زده آمده‌اند و از جان‌ودل در برابر هجوم سیل ایستاده‌اند بنا به گفته فرمانده محبوبشان: «حادثه خوزستان سیل‌زده، یک حرم دیگر است.» روزگاری مدافعان حرم از مصاحبه  و انتشار تصاویرشان فراری بودند به این خاطر که هیچ تعلق‌خاطری به شهرت و دیده شدن نداشتند و ندارند و برایشان امنیت مردم و دفاع از اندیشه‌های اسلام اهمیت داشت؛ اما حالا ورق برگشته است و حتی برخی از جبهه رفته‌های سوریه  هیچ ترسی از بابت شناسایی چهره و نامشان ندارند و معتقدند که دوست و دشمن  باید حضورشان را در مناطق سیل‌زده ببیند تا دوستان دلشان قرص شود و دشمنان بدانند که مدافعان حرم تا پای جان برای حمایت از تک‌تک هم‌وطنانشان ایستاده‌اند. در این گزارش مدافعان حرم راوی می‌شوند. راوی  حضور پررنگ تیپ فاطمیون و زینبیون مدافع حرم  در شهرهای سیل‌زده؛  روای  وحدت شیعه و سنی در شهرهای شمالی سیل‌زده، راوی برادری مردم عرب‌زبان اهواز با فارس‌ها، راوی قصه‌های  تلخ  و شیرین و حفظ کرامت انسان‌هایی که یک‌شبه داروندارشان را سیل برد اما صبر و ایستادگی‌شان را نه!

رفیقانی از جنس رزم

 روزهای اول عید بود به‌صورت گروهی و در قالب رفقای قدیمی  خود را به استان گلستان رساندند بدون اینکه بگویند مدافع حرم هستند. خودشان را این‌طور معرفی می‌کردند: «ما باهم رفیقیم و یک‌صدا و برای کمک آمده‌ایم و بسیجی بودن افتخار ماست»، اما رفاقت آن‌ها با دیگر رفاقت‌ها فرق داشت. رفاقت آن‌ها از جنس رفقای رزم بود، یعنی رفیق میدان جنگ. حالا چه در این جنگ آرپیچی و تفنگ‌به‌دوش بکشند و چه بیل و گونی‌های پر از خاک برای ساختن سیل بند.

در همان روزهای اول حادثه هم ضعیف‌ترین روستاها و محله‌ها را پیدا کردند و خدماتشان را به آن محله‌ها بردند مثل روستاهای «تازه‌آباد»، «آهنگر محله» و … در نزدیکی ساری؛ اما سیل که به خوزستان رسید  نام مدافعان حرم پررنگ و پررنگ‌تر شد.

به‌جای خوب قصه رسیدیم

«میرعماد میر شجاعی» از مداحان اهل‌بیت (ع) بیش از ۵ سال است که در جبهه سوریه حضور فعال داشته است تا همین یک ماه پیش برخی اقوام نزدیکش هم نمی‌دانستند که مدافع حرم است؛ اما حالا عکس‌ها، نقدها و فیلم‌های ضبط‌شده او درباره حادثه سیل در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود و خیلی‌ها می‌دانند که او مدافع حرم و پیشتاز است. وقتی با او تماس گرفتیم بی‌آنکه بداند ما خبرنگار هستیم بعد از سلام گوشی تلفنش را روشن گذاشت و ما همه گفت‌وشنودهایشان را شنیدیم. در حال پهن کردن فرش در خانه‌هایی بودند که تا همین چند روز پیش گل‌ولای تا نیم متری دیوار آن نشسته بود. صدای میرعماد و دوستانش از گوشی همراه او مستند صوتی بود که ما شاهدش بودیم. به‌اندازه ۲۰ ثانیه‌ای که پشت خط تلفن منتظرماندیم خوشحال بودند و صدایشان بغض‌آلود بود مرتب تکرار می‌کردند: «اینجا فرش ۹ متری پهن شود بهتر است. آن اتاق را با فرش ۶ متری پرکنید.» دیگری می‌گفت: «بچه‌ها اول جارو کنید بعد فرش را پهن کنید.» صدای زنی از آن‌طرف گوشی تلفن به گوش می‌رسید که با لهجه محلی مرتب می‌گفت: «خدا به شما خیر بده انشا الله عاقبت‌به‌خیرشید. خدا بچه‌ها تون رو حفظ کنه و…»

خانه‌ها که فرش می‌شود، بغضمان می‌شکند

ما به‌جاهای خوب این قصه رسیده بودیم. همان چند ثانیه انتظار در پشت خط تلفن جای خوبش بود. وقتی‌که تعدادی از خانه‌ها از گل‌ولای تمییز شده و مفروش می‌شدند. بااینکه گروه مدافعان حرم در مدت یک ماه داستان‌های تلخ و حزن‌انگیزی را شاهد بوده‌اند اما انگار در بین همه آن اتفاق‌ها، فرش کردن یک‌خانه و آینه گذاشتن به سر طاقچه آن و دستان مادری که به دعا بلند می‌شود بیشتر از هر چیزی بغضشان را می‌شکست. آن‌ها مدافعان حرم هستند و بارها و بارها با دشمن چشم در چشم شده‌اند و ثابت کرده‌اند هر چه محاصره تنگ‌تر شود قوی‌تر می‌شوند؛ اما بغض خوشحالی مادری سیل‌زده، چشمانشان را تر می‌کند.

خوزستان را از سیلاب آزاد می‌کنیم

تصویر گونی‌های پر از خاک در مقابل سیل، خاطرات رزمنده‌ها در بازپس‌گیری خرمشهر را برایشان زنده می‌کند. رزمنده‌هایی که آن روزها گونی‌های پر از خاک را برای سنگر سازی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر به دوش می‌کشیدند و حالا چند نسل بعد، برای دفاع از مردم شهر در مقابل سیل، گونی‌ها سیل بند را به دوش می‌کشند. «سید ابراهیم» هم از مدافعان حرم است متولد سال ۱۳۶۵ یکی از سخت‌ترین روزهایی را که تجربه کرده را وقتی می‌داند که مردم عرب‌زبان کمک‌های آن را نمی‌پذیرفتند می‌گوید: «انتهای روستای عین ۲ را آب‌گرفته بود و مردمان این محدوده همه عرب‌زبان بودند برخی از دوستان بسیجی و مدافع حرم که زبان عربی می‌دانستند متوجه شده بودند که عرب‌زبان‌های اهواز خیلی نگاه مثبتی به ما نداشتند حتی برخی اجازه نمی‌دادند که به آن‌ها کمک کنیم. برخی که ملایم‌تر بودند به ما تذکر می‌دادند که به مردمان انتهای روستا نزدیک نشویم. حتی مردی با تفنگ شکاری از خانواده‌اش دفاع می‌کرد. دست‌آخر فرد روحانی شناخته‌شده که در آن منطقه حضور داشت واسطه شد تا ما را بپذیرند هرچند خیلی گفت‌وشنودی بین ما نبود و ما فقط سرسختانه کار می‌کردیم ما هم مثل آن‌ها می‌خوردیم و می‌خوابیدیم حتی برای استراحت منطقه را ترک نمی‌کردیم. تا به ما اعتماد کنند.»

نمازتان را در خانه ما بخوانید

میرعماد در ادامه حر ف های سید ابراهیم می‌گوید: «یک‌شب که شرایط بهتر شده بود قصد کردیم برای نماز و استراحت به اردوگاه برویم اما یکی از خانم‌ها جلوی‌مان را گرفت ابتدا فکر کردیم که از ما ناراحت هستند اما به همان زبان عربی قسم می‌داد که نمازمان را در خانه او بخوانیم خانه‌ای که همه اثاثیه‌اش را آب برده بود یک‌گوشه از اتاقش را به‌سختی تمییز کرده بود پیک‌نیکی را از همسایه گرفت. قوری را از دیگری، خلاصه باهم سختی بود برای ما چای دم کرد و سپس همسایه‌هایی که ما را برای کمک به محله‌شان راه نمی‌دادند یکی‌یکی آمدند و اظهار محبت کردند.»

اینجا بیل و کلنگ قداست دارد

خوب که گوش دهید صدای جهان‌آراها را می‌شنوی که عملیات را پایه‌ریزی می‌کنند آن موقع برای دفاع از شهر و حالا برای مهار سیل و انگار نوای شعر در شهر خوزستان پیچیده است «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته خون یارانت پرثمر گشته»

میرعماد از حضور مدافعان حرم تیپ فاطمیون می‌گوید که خودش شاهد حضورشان در خیابان‌های شهر پل‌دختر بوده است می‌گوید: «مدافعان حرم تیپ فاطمیون به ما که رسیدند صدای الاسلام علیکشان به بی‌بی زینب (ع) همه خیابان را پر کرد. افغانستانی‌هایی که اگر در تهران بیل و کلنگ به دست بگیرند و کارهای ساختمانی انجام دهند حس خوبی ندارند که در این اوضاع بی‌کاری، کارهای ساختمانی را از جوان‌های ایرانی گرفته‌اند و حالا باافتخار همان بیل‌ها را به دوش می‌کشند و برای دفاع از خوزستان آمده‌اند.»

موکب‌های اربعین جان گرفته‌اند

هر آنچه در مدرسه و مکتب امام حسین (ع) آموخته‌اند در قالب موکب داری جان گرفته است. میرعماد خودش و دوستانش شاهد بوده‌اند که موکب داران اربعینی با همان ادب و احترام به همه سیل‌زدگان و آن‌ها که به کمک آمده‌اند احترام می‌گذارند و شرایطی را فراهم می‌کنند تا خستگی این چندروزه را از تن به درکنند. میرعماد می‌گوید: «تعدادی از جوان‌های مدافع حرم تلاش می‌کنند حال و هوای بازی و سرگرمی را برای کودکان و جوان‌های سیل‌زده فراهم کنند تا برای لحظه‌ای هم شده سختی از دست دادن امن‌ترین جای دنیا یعنی خانه‌شان را فراموش کنند.»

اینجا همه یکدل شده‌اند

سید ابراهیم از حضور جوان‌هایی می‌گوید که هیچ ارتباطی به مدافعان حرم نداشتند و حتی هیچ‌وقت عضو مجموعه بسیج و سپاه نیز نبودند اما معرفت انسان‌دوستی آن‌ها باعث می‌شد ارتباط دوستانه‌ای با بچه‌های مدافع حرم برقرار کنند یکی از همین دوستان جدید ما به نام احسان که در خانواده متمول زندگی می‌کرد و پدر و مادرش پزشک بودند از ابتدای کمک‌رسانی با ما همراه شد سؤال‌های مذهبی و عقیدتی او در زمان استراحت گروه همه بچه‌ها را متحیر می‌کرد چنان ضمیر پاک و فداکاری داشت که پابه‌پای ما می‌آمد شخصی که تا آن روز دستش به خاک نخورده بود گاهی از ما پیشی می‌گرفت.»

با غرور مردانشان چه می‌کردیم

میرعماد میر شجاعی از پخش و توزیع مواد غذایی به  می‌گوید: «سخت‌ترین بخش کار همین‌جا بود خانواده‌هایی که تا شب گذشته دستشان را جلوی هیچ شخصی دراز نکرده بودند حالا به نان شب محتاج بودند. رساندن مواد غذایی و حفظ کرامت آن‌ها بسیار دقت می‌خواست. مردانی را می‌دیدم که غرورشان اجازه نمی‌داد برای گرفتن کنسرو غذا جلو بیایند. مردانی که خانواده‌هایشان را به بالای کوه برده بودند تا از سیل در امان بمانند و حالا حتی یک قاشق نداشتند که غذا بخورند. دیدن این صحنه‌ها بسیار تلخ بود. روی تلخ این قصه‌ها جایی بود که آن‌ها گلایه می‌کردند که چرا مردم لباس‌های دست‌دوم و مندرسشان را برای ما می‌فرستند؟ چرا به چشم نیازمند به ما می‌نگرند؟ ما هم تا دیروز برای خودمان اجروقربی داشتیم و گلایه‌های دیگر.»

میرعماد می‌گوید: «من نمی‌توانم فقط از خوبی‌ها بگویم.تلخی‌هایی هم در بعضی مناطق به دلیل بی‌نظمی به چشم می‌خورد که باید گفته شود. باید مردم و مسئولان بدانند گاهی ندانسته غروری را می‌شکنند که التیام نمی‌یابد. واقعاً بسته ماکارونی و برنجی که به آن‌ها می‌دادیم باید با چه اجاق و ظرفی آن را می‌پختند؟ ما در بی‌خوابی و بی خوراکی با آن‌ها همراه شدیم تا باورمان کنند که به‌اندازه آن‌ها ناراحتیم.»

 گاهی بلا خیر می‌شود

«در حین کمک‌رسانی بارها ناسزا شنیدیم وقتی نیسان مملو از کنسرو و برنج و آب‌معدنی و لباس‌ها و لوازم بهداشتی که به منطقه می‌رساندیم تمام می‌شد، ناسزاها شروع می‌شد» این‌ها را میر شجاعی می‌گوید و ادامه می‌دهد: «وقتی نیسان خالی می‌شد و بعضی‌ها بدون کمک می‌ماندند بسیار ناراحت می‌شدند. وقتی می‌گفتیم می‌رویم که دست‌پر برگردیم باورشان نمی‌شد که بتوانیم از مسیرهای صعب‌العبور دوباره به آن منطقه برگردیم، ما را به باد فحش می‌گرفتند خیلی از بچه‌های مدافع حرم برای اینکه ثابت کنند قولشان قول بوده در شرایط سخت خودشان را می‌رساندند و مواد غذایی را به آن‌ها می‌دادند و برقراری ارتباط همدلی بین ما و آن‌ها که فحش شنیده بودیم بازهم بهترین جای این قصه بود.»

 آنجاست که می‌گویند گاهی بلا خیر می‌شود.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

‌اقدامات ‌سپاه در کمک به سیل زدگان ‌سیستان و بلوچستان

معاون هماهنگ کننده قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه اقدامات این نیرو در کمک به سیل زدگان استان سیستان و بلوچستان

بازپخش/ اگر شهید آوینی بود، چه می‌­کرد؟

به مناسبت سالروز شهادت مرتضی آوینی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.