سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / شورای نویسندگان / آیا تو ایمان داری که من می‌توانم نجاتت دهم؟

آیا تو ایمان داری که من می‌توانم نجاتت دهم؟

کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت، قصد بالا رفتن از کوهی را کرد.
تقریباً نزدیک قله کوه بود که مه غلیظی سراسر کوه را گرفت.
در این هنگام از روی سنگی لغزید و به پایین سقوط کرد.

کوهنورد مرگ را جلوی چشمانش دید و در حال سقوط از صمیم قلب فریاد زد: «خدایا کجایی!» ناگهان طناب ایمنی که او را نگه می‌داشت، دور کمرش پیچید و او را بین زمین و هوا معلق نگه داشت. مه غلیظ بود و او جایی را نمی‌دید و نمی‌توانست عکس‌العملی انجام دهد. پس دوباره فریاد زد: «خدایا نجاتم بده!» صدایی از آسمان شنید که می‌گفت: «آیا تو ایمان داری که من می‌توانم نجاتت دهم؟»
کوهنورد گفت: «بله.» صدا گفت: «طناب را ببر!» کوهنورد لحظه‌ای فکر کرد و سپس طناب را محکم دو دستی چسبید.
صبح زمانی که گروه نجات برای کمک به کوهنورد آمدند چیز عجیبی دیدند؛ کوهنورد را دیدند که از سرمای هوا یخ زده بود و طنابی که به دور کمرش بسته شده بود را دو دستی و محکم چسبیده بود ولی او با زمین فقط یک متر فاصله داشت…! “خدایا
ما را ببخش که طناب ایمان مان به نازکی یک نخ شده است !
خودت نظر کن تا دوباره ریسمانی قطور چنانچه لایق خدای بزرگی چون توست ، گردد.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

صد رحمت به توپ میرزا آقاسی..

وعده صادق

۴۰ دستاورد عملیات قدرتمند «وعده صادق»

وعده صادق

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.