سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / ایستاده در سیل؛ روایت لباس‌خاکی‌های بی‌مزد و مواجب

ایستاده در سیل؛ روایت لباس‌خاکی‌های بی‌مزد و مواجب

سیل آمد و رفت اما کسانی هستند که پس از سیل ایستادند تا غم‌های باقی‌مانده از سیل را بشورند و تا پایان بحران در کنار مردم بمانند.

دم دمای غروب را کارگران و افرادی که به صورت روز مزد کار می‌کنند بیشتر درک می‌کنند، آنها که خسته می‌شوند دم به ساعت چشم‌شان به ساعت است تا بر اساس قانون نانوشته کارگران ساختمانی 16 عصر بیل کلنگ و ادوات کارگری را جمع کنند دستمزدشان را دریافت کرده و راهی خانه شوند.

اما حکایت ما کارگران بی‌مزد و مواجبی هستند که وقت غروب عطش‌شان برای کار بیشتر می‌شود و از اینکه روز به اتمام می‌رسد و بخشی از کار برای روز بعد می‌ماند نگران هستند.

کنار جاده نوجوانی را دیدیم که با لباس خاکی ماشین‌های عبوری را هدایت می‌کرد، کمی آن‌طرف‌تر همرزمان جهادی‌اش مشغول پاکسازی کوچه‌ای بودند که حجم زیادی آب جمع شده بود.

یک موتور کف‌کش، چند تا بیل،حجم انبوهی از گل و لای و پیرمردی که درخواست کرد برای پاکسازی محل رفت و آمدش به کمکش بشتابند و عابرانی که از دور برای سر سلامت باد دستی برایشان تکان می‌دادند.

مسؤول فنی گروه جوانی درشت اندام با موهای تراشیده و ریشی بلند بود،جوان‌ترها ابوخلیل صدایش می‌کردند، درخواست گفت‌وگو دادم به رسم ادب و با احترام نپذیرفت، اصرارم را که دید درخواست که همه بچه‌های گروه در تصویر حضور داشته باشند، ترکیبی از جوانان، نوجوانان را کنارشان بودند و با افتخار و بدون هیچ منتی مشغول پاک‌سازی معبر بودند.

از اینکه در جمع نیروهای جهادی و مردمی قرار داشت بسیار خوشحال بود اصلا پشتوانه مردمی بودنش تکیه‌گاهش بود و از اینکه در جمع بسیجان حضور داشت قوت قلبش بیشتر شده بود.

این طور خودش را معرفی کرد که از جانب قرارگاه مردمی و جهادی سلمان که متشکل از نیروهای جهادی سطح استان مازندران است صحبت می‌کنم.

از شب حادثه صحبت به میان آورد و از اینکه همان زمان دل به سیل زدند و کنار مردم قرار گرفتند، با وجود گذشت هشت روز از عید برای پاکسازی معبرهای مردمی ورود پیدا کردند و همچنان در سیل ایستاده‌اند تا عادی‌سازی زندگی مردم از پای نمی‌نشینند.

محل عملیات روستای آبمال ساری حدود 6 روز است که برای پاکسازی محل حضور دارند.

با افتخار از رشادت‌های نیروهای هیأتی، بسیجی و سپاهی صحبت به میان آورد و از اینکه در اقصی نقاط استان مازندران و گلستان مشغول خدمت‌رسانی هستند به  گروهش می‌بالید.

 سرخی غروب آفتاب نمایان شده بود، به رسم حساب کارگری و کارفرمایی در این ساعت باید بیل و اسباب  لوزام کار را شست‌وشو می‌دادند و برای دریافت مزد سمت کارفرما حرکت می‌کردند، اما اینجا داستان متفاوت است، ساعت هفت تازه بچه‌های پشتیبانی بساط چای را پهن کردند تا نفسی تازه کنند و قسمت پایانی کار را از سر بگیرند، از دستمزد مادی خبری نیست، چون اینها با خدا معامله کردند، اما نگرانی آنها همچنان ادامه داشت که بخشی از کار باقی‌مانده که نمی‌توانند پاسخگو کمک پیرمردی باشند که قول دادند فردا پیگیری کارش باشند.

سیل آمد و رفت اما کسانی هستند که پس از سیل ایستادند تا غم‌های باقی‌مانده از سیل را بشورند و تا پایان بحران در کنار مردم بمانند.

عکس از: صاحب نجفی

86004/ج/الف

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

روایت دو سردار از شجاعت شهید صیاد شیرازی

امیر سپهبدشهید علی صیاد شیرازی

روایت جعلی بانیان «دهه از دست رفته» از مدیریت ویرانگر دولت گذشته

حسن کلید و دوستان ،بانیان دهه از دست رفته اقتصاد ایران

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.