بسم الله الرحمن الرحیم
اگر من، یک کاروانی بودم…[1]
…سپس مولای ما حسین ص با اشارهای، بهشت و جایگاه یاران را نشان میدادند و با اشارهای، این کار را انجام دادند. گذشته، حال و آینده عوالم هستی در اختیار ایشان بود. بهتر بگویم؛ اینطور به نظر میآمد که امام ع گوشهای از درون وجود نورانی خود را به ما نمایاندند. بهشتی که قائم به وجود اهل بیت ع بود و همه نعمات آن، بو و نور آنان بود. باب الجنه به روی یاران، باز شده بود و روح و ریحان بهشت از بیرون آن استشمام و مشاهده می شد.
از اینجا دیگر تبعیت از حسین ص با استشمام روح و مشاهده ریحان همراه بود و به دنبال آن، در جنت النعیم، رسول الله ص، امیرالمومنین ع و مادرمان فاطمه س منتظر بودند و با نگاهشان مولایمان را صدا میکردند ؛ “وادخلی جنتی” .
با مشاهده جنت، دیگر برای مولایمان چه کار باید میکردیم؟
شکر و حمد، از چهره یاران، بیرون میتراوید. همگی از پیر و جوان، خندان و بزله گو شده بودند. مستغرق بودن در رحمت خدا، احساس میشد. هرچه خنده و شوخی بیشتر میشد، رحمت بیشتری جاری میشد. هرچه احساس کیف در یاران بیشتر بروز میکرد، رحمت بیشتری نیز جریان مییافت.
(وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ )[2]
همگی با خواندن قران، با نماز، با استغفار، با حمد، با شکر، با خدمت به یاران، با شوخی و خنداندن یاران، میخواستند در قبال این محبت و عنایت اعجاب آور و بینظیر خدا، رفتار انجام دهند.
وقتی خدا از اشیاء و طبیعت بیجان و بیاختیاری که تسلیم اوست، زیباییها و تصویرهایی بینظیر و اعجاب آور خلق میکند، حتما برای انسانهایی که تسلیم خواستههای الهی هستند نیز، بهترین عاقبتها و سرانجامها را تصویر خواهد کرد.
از گوشه چشم، متوجه آقا عباس علی ع شدم. میخواستم بفهمم که در این فضای پر محبت و نعمت، به چه کاری میپردازند؟!
ضمن حس شکر و حمد، از نگاهش میشد فهمید که؛ انگار پیش از این نیز با این بهشتها آشنا بودهاست. طبق معمول، از دوستان کمی فاصله گرفته بود و با عزمی جزم، روی مبارک به سوی بیرون خیمه داشت.
خبر قطعی شهادت امام و یاران و اسارت اهل بیت رسول الله ص در فردا روزی، خبری بس غم بار بود ولی امام ع با ترسیم و توصیف و نشان دادن بهشتی که در انتظار یاران بود، فضای جشن و سروری را در کاروان بپا کرده بودند. گویی امام ع نمیخواستند هیچ نگرانی در یاران وجود داشته باشد.
هریک در گوشهای از خیام، مشغول نجوا و مناجات بودند و همگی میخواستند؛ هرچه بیشتر حال و هوای خود را خدایی کنند اما از بیرون خیمه صدای سم اسب میآمد. آری! صدای تک سواری بود. صدا مدام دور و نزدیک میشد. معلوم بود ؛ تک سوار به دور خیام میتازد.
تک سوار، تا صبح در طواف بود. در این حال، ناگهان به این فکر افتادم که امام ع و کاروانیان، اعمال حج را رها کردند و به کربلا آمده بودند و این صحرا موقفی بود که همگی چند روزی در اینجا وقوف کرده بودیم.
طواف عباس علی ع به دور خیام، القاء معرفت بود یعنی کل زندگی انسان باید در توجه کامل به امام ع و گردیدن بر مدار امام ع و طواف او باشد. کعبه اینجاست. کعبه، امام ع و حریم اوست.[3]
بندگی خدا در خدمت و در اختیار امام ع بودن، خلاصه میشود. رفتارهای مملو از نور و معرفت آقا ابالفضل العباس ع نشان میداد که؛ سالهاست منتظر چنین صحنهای و انجام چنین رفتارهایی بوده است.
شاید امام ع با گردیدن عباس علی ع به دور خیام، میخواست؛ به همگان نشان دهد؛ عباس علی ع، به تنهایی نیز توان دفاع از حریم اهل بیت ع را دارد و اگر امامش اذن بدهد، فرزند حیدر کرار، یک تنه لشکر کفار را به جهنم خواهد فرستاد.
وقتی فاصله خود را با قمر الحسین ص، آقا عباس علی ع میسنجیدم، اینطور فهمیدم که؛ حالات پروازی که با عنایات امام ع چند شبی آن را تجربه کرده بودم، آن بزرگوار، سالها در این ارتفاعات تنفس میکردند و در این فضاها و در ارتفاعات عالم پرورش یافته بودند. ایشان از ابتدا اهل زمین نبود و پس از سالها تربیت، هم اکنون، کسی در تشیع نمیتوانست به گرد پای او برسد…
[1] . زیارت وارث : ….یا لیتنی کنت معکم فافوز معکم
[2] . فاطر34] ص438
[3] . ْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي : كفاية الأثر ص199