نگاهی به آسمان کرد، خورشید در حال غروب بود. شب میخواست چادر سیاهش را روی زمان پهن کند. در خواب دیده بود که دو بوزینه بر منبرش بالا و پائین می پرند. دلش لرزید. خدایا! یارانم، پیروانم. نگرانشان هستم. بعد از من…
با قلبش شنید: نگران نباش، به زودی پروردگارت به تو عطیهای میدهد که راضی شوی. همانگونه که تو را یتیم یافت، پناهت داد. سرگشته دید، هدایتت کرد و آنگاه که نیازمند بودی، بینیازت کرد.
… رسول من! حبیب من! ما به تو کوثر را عطا کردیم. ما به دنبال رضایت تو هستیم، خیالت راحت شد؟ پس به ذکر این عطیه، برای رب خویش نماز بگزار و آنگاه كه برای نماز قیام کردی، هنگام تكبیر دستها را تا مقابل گردن خود بلند كن، همچنان كه به ركوع میروی، یا سر از ركوع بر میداری و یا سجده میكنی كه نماز مؤمنان و نماز فرشتگان هفت آسمان همینگونه است.
احمدم! برای هر چیزی زینتی است و زینت نماز بلند كردن دستها در هر تكبیر است.
محمدحسین فیاض
20جمادی الثانی 1440