سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / شورای نویسندگان / انقلاب اسلامی ایران در قرآن

انقلاب اسلامی ایران در قرآن

خداوند در سوره صف به سیر انقلاب و آینده آن پرداخته و آن را تأیید نموده است.

در یکی از محافل علمی، تفسیری از سوره صف شنیدم که حاکی از تایید خداوند از انقلاب اسلامی ایران بود، شگفت زده شدم و خدا را شکر کردم که همچنان بر کشتی انقلاب سوارم و در این فضا نفس می‌کشم.

در این دوران که بر طبل ناامیدی ­کوبیده می­شود، صحبت در باره برنامه خدا و جایگاه انقلاب اسلامی بسیار لازم به نظر می­آید، لذا با ارائه‌­ای مختصر و نگاهی اجمالی به سوره صف تلاش کنیم مسیر تاریک و مبهم پیش رو را با نور قرآن روشن و امید را در دل­ها تقویت کنیم.

برای سیر در مفاهیم قرآنی، ابتدا باید پیش‌فرض­‌هایی را یادآوری کنم. از جمله اینکه، قرآن کتابی است که از جانب خدای حکیم بر ما نازل شده و هیچ حکیمی در سخنانش از کلمات و جملات بی‌ربط استفاده نمی­کند؛ با توجه به نظمی که در عالم وجود دارد، باید سوره­‌های قرآن را دارای ساختاری دقیق و ریاضی گونه‌ی فرض نمود و برای فهم منطق بین اجزاء آن، همچون یک کارآگاه ماهر، مفاهیم ناگفته­ را دید و مطالب جدید را از آن استخراج کرد.

برای درک بهتر مفهوم مدّ نظر که همان تایید خداوند از انقلاب اسلامی ایران می­باشد، بهتر است از باب بررسی درجات ایمان وارد سوره صف ­شویم. باید آیات را در خط زمان چیده و آن­ها را به ترتیب زمان و درجات، بررسی ­کنیم تا سیر تکامل و یا بهتر بگویم سیر درجات متعالی ایمان را در زمان ببینیم و رَبّ بودن خداوند را بهتر لمس کنیم؛ خداوندی که همچون یک مربی دل‌سوز، دست بشریت را گرفته و به مرور بالا آورده است.

در آیه اول سوره صف، خداوند محدوده بحث را مشخص می­کند و می‌فرماید: «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ». «خدا را تسبیح گویند هر چه در آسمانها و در زمین است و اوست عزیز و حکیم» یعنی وسعت مفهوم مّد نظر در این سوره، در فضای آسمان‌ها و زمین است.

خداوند بعد از مشخص کردن محدوده مکانی بحث، درجات ایمان را در اولین کلمات آیه دوم سوره مطرح می­نماید و می­فرماید: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ﴾ (ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چرا سخنانی می‌گویید که به کارشان نمی‌بندید؟) اولین درجه از مؤمنین مطرح شده در این سوره، مؤمنین معمولی هستند. این مؤمنین، در خط زمان همان عموم مؤمنین صدر اسلامند که به خدا و رسولش ایمان آوردند، که البته این پایین‌ترین درجه ایمان محسوب می­شود. دلیل قرار دادن این آیه در مقطع صدر اسلام در آیه 2 و 3 مطرح شده است، می­فرماید: «كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ». «خداوند سخت به خشم می‌آید که چیزی بگویید و به جای نیاورید». خداوند در این آیه از مؤمنین به خشم آمده و از آنان رضایت ندارد و از اینکه سخنی می­گویند و به آن عمل نمی­کنند ابراز ناراحتی می­کند؛ چه بسیار احادیثی که نشان می­دهد، سیّد ما از دست مؤمنینی که اینگونه عمل کردند، بسیار حرص خوردند و البته تحمل کردند.

خداوند در آیه بعد علت و موضوع را شفاف بیان می­کند و می­فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ». «خدا دوست دارد کسانی را که در راه او در صفی، همانند دیواری که اجزایش را با سرب به هم پیوند داده باشند، می‌جنگند». خداوند کسانی که در راه خدا می­‌جنگند را تشویق می­کند و این خود درجه ای به مراتب بالاتر از مؤمنین معمولی می­باشد. این مؤمنین باعث خرسندی حق تعالی و به افتخار دوستی با او نائل می­شوند.  به عبارت دیگر عدم رضایت خداوند نسبت به مؤمنینی که به سخن‌شان عمل نمی‌­کنند، بدان جهت است که آنها به حرف رسول الله عمل ­نکردند و در صفی مستحکم به جهاد در مقابل دشمنان نمی­ایستند.

اگر قصد داشته باشیم برای آیه ۲ مصداقی در صدر اسلام بیابیم، یعنی کسانی که امر بزرگی را قبول و در مقام انجام به آن عمل نکردند، به یاد غدیرخم می­‌افتیم زمانی که، رسول خدا، ولایت امیرالمومنین را مطرح کردند و در سقیفه، مؤمنینی را می­یابیم که عمل‌شان مخالف سخنی بود که گفته بودند.

خداوند در آیه ۵ از رفتار بد مؤمنین پیرو حضرت موسی ع و شکوه‌­ای که آن حضرت از قوم خود داشتند می­گوید و می­فرماید: «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ». «و موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، چرا مرا می آزارید، حال آنکه می دانید که من پیامبر خدا بر شما هستم؟ چون از حق رویگردان شدند خدا نیز دلهاشان را از حق بگردانید و خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند». و در ادامه در آیه ۶ از شکوه‌ی عیسی ع از بنی‌اسرائیل و تصدیق رسول‌الله ص توسط ایشان و عدم رفتار مناسب آن‌ها در مقابل رسول خدا می­گوید. می­فرماید: «وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ». «و عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل، من پیامبر خدا بر شما هستم، توراتی که پیش از من بوده را تصدیق می‌کنم و به پیامبری که بعد از من می‌آید و نامش احمد است، بشارت‌تان می‌دهم. چون آن پیامبر با آیات روشن خود آمد، گفتند: این جادویی آشکار است» مؤمنین پیرو حضرت عیسی ع با علم به تایید ایشان از رسول­الله، پیامبر خدا را به دروغ، جادوگر خواندند و با او دشمنی کردند.

خداوند در آیه 7 می­فرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ یُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ». «کیست ستم‌کارتر از کسی که به خدا دروغ می‌بندد، در حالی که او را به اسلام دعوت می‌کنند و خدا ستمکاران را هدایت نمی‌کند». خداوند در این آیه از ستمکار خواندن و هدایت ناپذیر بودن کسانی می­گوید که رسول الله را جادوگر خواندند و دشمن او شدند و در آیه 8 از کینه و اراده آنها برای خاموش کردن نور خدا می­گوید و در مقابل می­فرماید که خداوند نورش را کامل خواهد کرد، گر چه کافرانِ را خوش نیاید. «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ». «می خواهند نور خدا را به دهان‌هایشان خاموش کنند، اما خدا کامل کننده نورخویش است، اگر چه کافران را ناخوش آید»

باید متذکر شوم که در این‌جا منظور نور ولایت است. در ادامه، وقتی به آیه ۹ مراجعه می­کنیم، می­بینیم خداوند از هدایت و دین حق صحبت به میان آورده است، «بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ».

اگر ساختاری نگاه کنیم، ارتباط بین این آیات را متوجه می­شویم و سوره را یک پیکره واحد و بی‌نقص می‌یابیم. خداوند در ابتدا از نارضایتی خود از مؤمنینی ­می‌گوید که به سخن خود عمل نمی­کنند و در مقابل از مؤمنینی می­گوید که در صفی محکم به جهاد می­پردازند که خداوند آنان را دوست دارد. در ادامه از بد رفتاری یهودیان و مسیحیان می­گوید که با توجه به تایید حضرت عیسی ع، آنان رسول الله ص را جادوگر خواندند و با او و دینش دشمن شدند. رسولی که با خود، دو مرسوله، یعنی «الهدی» و «دین حق» را آورده است. پس وقتی در آیه ۸ خداوند از عزم دشمنان برای خاموش کردن نور الهی می­گوید، در اصل منظور همان نور هدایت و ولایت است که به همراه دین حق توسط رسول­الله آورده شده و در معرض مخلوقات قرار گرفته­است.

خداوند در آیه ۹ می‏فرماید: ﴿هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾ (اوست آن خدایی که پیامبر خود را همراه با هدایت و دین راستین بفرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آید). این کلام خداوند ما را یاد حدیث ثقلین می­اندازد که رسول­الله در آن سفارش اهلبیت خود و قرآن را کرده است. اگر به دنبال مصداق این آیه بگردیم به این نتیجه می­رسیم که با تمام تلاشی که بنی‌امیه و بنی‌عباس در طول قرون متمادی نمودند تا نور خدا را خاموش کنند، ولی نتوانستند، و بعد از قرن‌ها نور خداوند در قالب تشکیل اجتماع و سپس حکومت شیعیان نور افشانی نمود.

خداوند در آیه ۱۰ می‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ». «ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را به تجارتی که از عذاب دردآور رهاییتان دهد راه بنمایم؟» یعنی به مؤمنینی که به دو مرسوله رسول­‌الله یعنی ولایت و دین حق ایمان آورده و به درجه بالاتری از ایمان راه یافته‌اند، خطاب می­کند که در پیش رو عذابی دردناک می­باشد، می­خواهید به شما  تجارتی را نشان دهم که شما را از آن عذاب دردناک برهاند؟

این درجه از ایمان یعنی ایمان به الهدی و دین حق تنها در قلوب‏ شیعیان می­باشد که در خلال صدها سال تاریخ تشیع این ایمان در وجودشان نهادینه شده و به صورت امیال و رفتارهای خاصی، باعث شکل­‌گیری فرهنگ و نظام اجتماعی آنان شده است که بسیار متفاوت از کسانی است که به هدایت ایمان ندارند.

اما خداوند چه تجارتی را برای شیعیان «کسانی که به هدایت و دین حق ایمان دارند» مدّ نظر دارد تا دچار عذاب نشوند؟

در آیۀ ۱۱ می‏فرماید: ﴿تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ﴾[۱]. می‌­فرماید: به خدا و رسولش ایمان بیاورید!

با خود می‌گوییم: همه شیعیان که به خدا و رسولش ایمان دارند، پس چرا حق تعالی می‌فرماید به خدا و رسول ایمان بیاورید؟!

طبعاً منظور از ایمان در این‌جا، ایمان به توحید در ذات نیست، چرا که همه مؤمنین و خاصه شیعیان به توحید در ذات اعتقاد دارند. پس باید درجه‌ دیگری از توحید یعنی توحید در نظام و توحید در خلافت مورد نظر خداوند باشد. توحیدی که مرتبط با خدا و رسولش می‌­باشد. در این آیه خداوند دارد سطح بالاتری از ایمان را برای شیعیان مطرح می­کند.

خداوند از شیعیان مؤمن می‌خواهد که ایمان‌شان را ارتقا دهند و ایمان به توحید در نظام الهی داشته باشند. اگر تطبیقی و در سیر زمان نگاه کنیم، می‌­بینیم که این درجه از ایمان تنها مربوط به منظر امام خمینی(ره) و شیعیان پیرو ایشان می‌­باشد. امام خمینی(ره) بر طبق تفکرات‌شان، حرکتی را آغاز کردند که نشان دهنده درجه بالاتری از ایمان به نظام الهی است؛ این بُعد از تفکر امام(ره) با دیگر علمای شیعه، بسیار متفاوت و ارزشی­‌تر می­باشد. امام خمینی(ره) در این موضوع حرف جدیدی مطرح کردند و علاوه بر آن به دلیل عبارت ﴿تُؤْمِنُونَ برَسُولِهِ﴾، این درجه از ایمان، مستلزم این بود که مومنین نیز ایمان بالاتری به رسول‌الله پیدا کنند و کلام امام(ره) درباره‌ی مقوله ولایت فقیه و حیطه‌ی ایشان که آن را استمرار ولایت رسول‏‏الله(صلی‌الله علیه و آله و سلم) و همان ولایت مطلقه می‌دانستند، گویای درجه بالاتری از ایمان به رسول‌الله(ص) بود و این نیز سخن جدید دیگری بود که امام خمینی(ره) با ماجرای انقلاب، مطرح نمود و ثمره‏اش برقراری نظام ولایت فقیه در ایران اسلامی شد.

سیر درجات ایمان در این سوره اینجا متوقف نمی­شود و در ادامه آیه ۱۱ خداوند از آن دسته از شیعیانی که با افکار و منش امام(ره) همراه هستند، می‌­خواهد که وارد جنگ شوند ﴿وَ تُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ﴾ و خداوند به خاطر همین آیه برای این گروه از شیعیان، صحنۀ جنگ برپا کرد و آنان را درگیر جنگ هشت ساله نمود، تا این شیعیان مؤمن را ارتقا دهد. رب العالمین در ادامه می­فرماید: (… ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ… و این برای شما بهتر است، اگر دانا باشید) این قسمت از آیه ما را یاد سخن آن پیر دانا(ره) می‌اندازد که جنگ را از الطاف و نعمات خدا بر می‌شمرد.

خداوند بعد از اینکه می‌­فرماید، جهاد در راه خدا با اموال و انفس برای شما بهتر است؛ در آیه ۱۲ می­فرماید: «گناهان شما را می‌­آمرزد و به بهشت­هایی که درونش نهرها جاری است و نیز خانه‌­هایی خوش و پاکیزه در بهشت­‌های جاوید داخل می­کند و این پیروزی بزرگی است».

ولی رحمت خدا در اینجا تمام نمی­شود و همچنان جاریست، خداوند در آیه ۱۳ می­فرماید: «وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ ». «و نعمتی دیگر که دوستش دارید: نصرتی است از جانب خداوند و فتحی نزدیک و مؤمنان را بشارت ده»

خداوند در آیه ۱۲ به شیعیانی که پیرو امام (ره) هستند و در راه خدا جنگیده‌­اند و شهید شده­‌اند، جایگاهشان را نشان می­دهد و در آیه ۱۳ به شیعیان پیرو خط امام که هنوز زنده هستند، خبر نصرت و پیروزی می­دهد. با شنیدن این خبر به یاد پیروزی‌­هایی می­افتیم که نظام جمهوری اسلامی در خلال این سال‌ها به آن دست یافته است. در کشوری که مسئولینش سر در گم هستند و تفکر علمی و فرهنگی غرب را برای این کشور می‌­پسندند و تلاش دارند تا خود و جامعه را با روش زندگی دشمن هماهنگ کنند و همچنین با وجود ساده‌­اندیشان، خائنین و نفوذی‌های بسیاری که آشکار و پنهان در داخل کشور یافت می­شوند، چطور ممکن است در مقابل اجماع جهانی کفر که همّت کرده­اند تا نور خدا را خاموش کنند، قد راست کنیم و بتوانیم خسارت سنگینی به دشمن بزنیم و از فتنه‌­های داخلی و هجمه­‌های بیرونی سربلند بیرون بیاییم.

خداوند در همین آیه در ادامه برای این دسته از مؤمنان، (فَتْحٌ قَرِیبٌ) فتحی نزدیک را خبر می­دهد. که ما را به یاد فتح قلوب مؤمنین مبارز جهان اسلام می­اندازد و شکل‌گیری گروه­های مقاومت با تمام هزینه­‌ای که دشمنان اسلام کرده‌­اند. این حجم از نصرت الهی و فتح تنها به خاطر این آیه بر ما جاری شده است، که باید شکر آن را بجا آوریم. خداوند در انتهای آیه می­فرماید: «وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ» و بشارت باد بر آنان.

این بشارت چه می­تواند باشد؟ مطمئناً این بشارت اتفاقی در راستای نورافشانی خداوند جهت اتمام نور خویش است؛ چرا که در آیه ۸ فرمود: «می­‌خواهند نور خدا را به دهان‌هایشان خاموش کنند ولی خدا تام کننده‌ی نور خویش است، اگر چه کافران را ناخوش آید». خداوند در صدد تام کردن نور خود است، پس باید آن بشارت، هم عظیم باشد و هم به واسطه ازدیاد نور الهی واقع شده باشد. وقتی به وقایع اطراف خود خوب نگاه می­کنیم تنها واقعه­‌ای که در این سالها چنین خصوصیاتی دارد، راهپیمایی اربعین حسینی است که هم مسئولین و متفکران و علما را به شگفتی انداخته و هم دشمن متحیر از این واقعه است. عظیم­‌ترین اجتماع مؤمنین که خداوند با نورش ایجاد کرده و در منطق ه­ای که داعش آنجا را جهنم کرده، گلستانی مدهوش کننده شکل داده است. پس خداوند به شیعیان پیرو امام(ره) که برای خدا جنگیده­‌اند بشارت به اربعین داده است تا در نور آن خیس بخورند و از آن بهره ببرند.

خداوند موضوع را در اینجا متوقف نمی­کند و همچنان مؤمنان را ارتقا می­دهد. در آیۀ۱۴ می‏فرماید: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾[۲] یعنی ای مؤمنینی که به آن بشارتی که در آیه ۱۳ ذکر شد، ایمان آورده‌­اید؛ در اینجا روی سخن با مؤمنینی است که دارای سطح بالاتر ایمان در این سوره هستند و با نور اربعین آشنا هستند و اجازه می‏دهند تا نور اربعین در آنها اثر بگذارد و روح‏شان در نور اربعین پرواز ‏کند.

خداوند بعد از خطاب قرار دادن مؤمنین اربعینی، در آیه ۱۴ از درجه بالاتری از ایمان سخن می­گوید و می­فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ». «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، یاران خدا باشید، همچنان که عیسی بن مریم به حواریان گفت: چه کسانی مرا در راه خدا یاری می کنند؟ حواریان گفتند: ما یاران خدا هستیم پس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند ما کسانی را که ایمان آورده بودند بر ضد دشمنانشان مدد کردیم تا پیروز شدند.» خداوند در این آیه با لحنی آمرانه می‌­فرماید: ای مؤمنین اربعینی که در اربعین با نور آن آشنا شدید و در آن خیس خورده و ارتقا پیدا کردید، جزو یاران خداوند شوید. دعوت آمرانه به «انصارالله»ی، درجه بالایی از ایمان است که در این سوره از آن سخن گفته شده است. خداوند از این دسته از مؤمنین می‌­خواهد تا از نور خدا استفاده بگیرند تا دست خدا شوند و دیگران را یاری نمایند.

والسلام

۱] ـ [صفّ۱۱] ص۵۵۲ ـ ﴿ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾.

[۲] ـ [صفّ۱۴] ص۵۵۲ ـ ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذینَ آمَنُوا عَلى‏ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرینَ﴾.

۱۳۹۷/۱۱/۲۳

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

درمحضر قرآن _ پرهام فروتن حافظ کل قرآن

ويدئو/ پرهام فروتن از حافظان کل قرآن کریم

حافظ کل قرآن _کوثر عاصم آبادی

دختر ۱۱ ساله اهل قم

2 دیدگاه

  1. از سایت وزین صراط عشق تقاضا دارم از نقاش بزرگ ایران زمین جناب دکتر حمید قدریان در خواست کند تا ما را نیز بهره مند از مطالب سوره صف کنند
    حس لطیف هنری ایشان بسیار دلنشین است و مطالبشان غامض نیست
    متشکر

  2. بنده مطالب تازه و بکر استاد قدیریان را مرتب پی می گیرم
    گویا جدا آخر الزمان شده
    چون مطالب بکر قرانی را از یک هنرمند خوب تربیت شده می شنویم
    و حضرات روحانیون راجع به هنر صحبت می کنند که تخصصی در آن ندارند و فقط موجب حیرت می شوند!!

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.