سرخط خبرها

نعم الوکیل

بسم الله الرحمن الرحیم

در شهر همهمه ای برپا بود، مردم به صحرا آمده و خار جمع می کردند، بعضی نذر خدایانشان کرده بودند این خارها را، تا حاجت روا شوند. از یکدیگر سبقت می گرفتند تا خار بیشتری جمع کنند، مراسمی در پیش بود.

پشته های خار و هیزم بر هم آمد، آن قدر زیاد و وسیع که از دور چونان تپه ای به نظر می رسید، در دورترین جای ممکن بارگاهی درست شده بود برای تماشای مراسم.

بلاخره بعد از چند روز تلاش و کوشش مردم، روز موعود فرا رسید، تپه هیزم را به آتش کشیدند، آتشی که آن قدر وسعت و گرما داشت که بدان گفته شد جحیم!

جوان در بند بود ولی چهره ای آرام ومتین داشت، با لبخندی بر لبانش، دو نگهبان از دوطرف احاطه اش کرده بودند، مردم با دیدنش هلهله می کردند، آخر او خدای ایشان را زیر سوال برده و حال قرار بود در آتش مجازات سوزانده شود.

در حالیکه مردم شاد بودند و سراپا انتظار، زمین دست به دامن خدا شده بود: پروردگارا بر پشت من احدی غیر از او نیست که تو را بندگی کند، آیا او هم با آتش ‍ سوخته شود؟

خداوند فرمود: اگر مرا بخواند، او را کفایت می کنم.

آتشی عظیم چون جهنم به دست آدمیان برپا گشت، از حُرم گرمایش نمی شد بدان نزدیک شد حتی پرندگان در حال پرواز از ورای آن می سوختند! لذا از قبل منجنیقی طراحی نموده بودند تا از راه دور او را به داخل آتش پرتاب نمایند.

همه در دلهایشان ولوله بود ولی چهره او آرامشی عجیب داشت، نه از ترس خبری بود نه از اضطراب ! ابراهیم با گام هایی استوار به سمت صحنه پیش رو گام بر میداشت!

او را به بالای منجنیق بردند در حالیکه دست و پایش بسته بود! جرمش از بین بردن بتان و دعوت به حق بود! سخن حقی که در دلهای زنگار گرفته مردم زمانه بی اثر بود! حال می خواستند او را بسوزانند تا خاموش گردد، تا دیگر کسی نباشد که حق را فریاد بزند! تا کسی نباشد که از یکتایی خدایش سخن گوید و خواب غفلت آنان را بر هم زند، می خواستند خاموشش نمایند، برای همیشه!

اورا بر صندلی گونه ای درون دستگاه نشاندند و پایین آمدند، صدای فریاد و هیاهو بلند شد، برای اجرای حکم عجله داشتند .

رهایش نمودند، جسم جوانش به سمت آسمان بالا رفت تا در مسیر فرودش در آتش خاکستر گردد، ولی همچنان لبخند میزد، آرامش او را کسی نمی فهمید! مگر می شود در یک قدمی مرگ باشی، آن هم مرگی چنین دردناک، و از شدت دلهره خموده نگردی؟ ابراهیم به چه چیز این گونه راست قامت بود؟ در دلش چه می گذشت که ترس بر او راهی پیدا نمی نمود؟

زمین در اضطراب بود و آسمان نیز!

ملائکه آسمان فریاد برآوردند، خداوند رو به آنها فرمود: اگر بنده ام مرا بخواند حتما نجاتش خواهم داد و در وقت ضرورت دستش را خواهم گرفت.

در آن وقت جبرئیل پایین آمد و گفت: ابراهیم! آیا حاجت و درخواستی داری من برآورده سازم؟

جواب داد: به تو احتیاجی ندارم، خدا کافی و کفیل من است.

میکائیل گفت: می خواهی آتش را به وسیله آبها و باران که در اختیار من است خاموش سازم؟

ابراهیم جواب داد: نه.

ملک متصّدی بادها گفت: مایلی طوفانی برانگیزم که آتش پراکنده شود؟

ابراهیم جواب داد: نه.

جبرئیل گفت: پس از خدا بخواه تا نجاتت دهد.

حضرت ابراهیم گفت: «همین که او مرا در این حال می بیند کافی است.1»

ابراهیم همچنان ثابت و استوار بی آنکه اظهار عجز کند، تنها دل به خدا بسته با سیمایی شاد، لبهایش را به این گفتار حرکت داد و دعا کرد؛ «یا احد یا احد، یا صمد یا صمد، یا من لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفوا احد» آنگاه، عرضه داشت: «توکلت علی الله»

از هر سو شعله های آتش به آسمان زبانه کشیده وقهقهه نمرودیان بلند شده بود، ابراهیم در دل توده آتش از دیده ها محو شد، اما خداوند به یاد ابراهیم بود، در همان لحظه از مصدر وحی الهی به سوی آتش فرمان آمد:«من کفایت کردم، برای ابراهیم سرد شو.»

وآتش نه تنها خاموش شد بلکه چنان سرد شد که دندانهای ابراهیم از شدت سرما برهم می خورد، خدای عز و جل فرمود: “و سالم شو”، آن وقت ابراهیم از ناراحتی سرما بیاسود.

سکوت همه جارا فرا گرفت، صحنه در پیش رو قابل باور نبود! خدای ابراهیم دیده نمی شد ولی اکنون با همه سخن گفته بود با زبان صحنه!

ابراهیم جوان با همان لبخند از میان گلستانی که خدایش برایش مهیا فرمود بیرون آمد، با همان اطمینان و همان آرامش همیشگی! او برکسی توکل کرده بود که بر همه چیز احاطه داشت و کسی را توان مقابله با او نبود!

نمرود گفت: “هر کس می خواهد معبودی برای خود بگیرد معبودی چون معبود ابراهیم بگیرد.”»1

ابراهیم، این خلیل خدا، در آن لحظات سخت و پر فشار، در صحنه ای که احدی باور نداشت کسی یارای تغییر آن را داشته باشد، در ماجرای سهمگینی که از ابتدا تمام شده به نظر می رسید، خدایش را وکیل گرفت! او به کسی تکیه کرده بود که برایش کافی بود و چه زیبا جواب توکل خود را گرفت!

خدایا چه باشکوه وکالت می کنی! و ما چقدر از این حال دوریم!

چقدر تفاوت است بین توکل ما و توکل ابراهیم ع !

بی جهت نیست خداوند ابراهیم را خلیل الله می خواند! چه اعتمادی است میان او و خدایش! اعتماد در سخت ترین لحظات، درماجرایی که با عقل و منطق نمی خواند!!!!!!

او در حالیکه بین زمین و آسمان در حال سقوط در آتش گداخته است به خدایش توکل کرده و از دیگران کمک قبول نمی کند! سراپا اطمینان است! با تمام وجودش اعتقاد دارد که خدا برای او کافی است و خدا این طور معجزه گونه جواب اعتماد و توکل او را می دهد و به خاطر خلق چنین بنده ای نزد عالمیان به خود می بالد، اهمیت ماجرا نزد خدا به قدری است که آن را در قرآن هم ذکر کرده است، پس این نسخه مختص حضرت ابراهیم نیست!  يوسف111 – لَقَدْ کانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ ِلأُولِي اْلأَلْبابِ

به آیه دیگری در مورد توکل مراجعه کنیم:

الإسراء2 – وَ آتَيْنا مُوسَي الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدًي لِبَني إِسْرائيلَ أَلاّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُوني وَکيلاً

خداوند کتابی را توسط حضرت موسی ع به بنی اسرائیل عطا می کند، کتابی جهت هدایت این قوم، حال در قبال این مقوله رفتاری از آنها انتظار دارد، این که به غیر از او وکیلی اتخاذ نکنند. محدودیتی برای این مفهوم در آیه آورده نشده پس می توان نتیجه گرفت که خداوند راه را به سوی خودباز گذاشته که افراد هدایت شده در تمامی مقولاتی که در زندگی با آن مواجه می شوند او را وکیل بگیرند. چه در صحنه های شاد که معمولاً غفلت به دنبال دارد و چه در صحنه های سخت !

با خود مفهوم وکیل را در ذهن مرور کنیم، معمولا ما انسانها در مسائل دشوار که خود از عهده آن بر نمی آییم و در آن گیر افتاده ایم به وکیل مراجعه می کنیم.

شخصی که وکیل می گیرد زمام امور را به او می سپارد زیرا اعتماد دارد او به ماجرا احاطه کامل داشته و آن را به انتها می رساند.

وقتی وکیل گرفتی آرامش خیال داری که او با آگاهی و اطلاعات کاملش مشکل تو را حل خواهد نمود.

داشتن وکیل یعنی حرکت از مبدا گرفتاری به مقصد نهایی و حل آن با خیالی آسوده با همراهی شخصی مطمئن!

ماجرا بسیار عظیم است، پله ابتدایی آن اعتماد به خداوند است، با تعمق در این مطلب متوجه می شویم بسیاری از مفاهیم برای ما لقلقه زبان است، به زبان می گوئیم الله اکبر و به دنبالش معنا می کنیم خداوند برتر و بالاتر از هرچیزی است که در ذهن بیاید ولی در عمل وقتی به مشکل برخورد می کنیم نگاهمان از آسمان لیز می خورد و در درگیری ها و استرس های موجود در صحنه حل می شویم و چشم به خلق خدا می دوزیم.

این منظر یک مخلوق ضعیف و نا سپاس است! حال از بالا نگاه کنیم! از منظری خدایی!

او آسمان ها و زمین را خلق نموده و تمامی نیازهای مخلوقاتش را با احاطه کامل برآورده نموده! از نیازهای کوچک و جزئی مانند غذا و پوشش و …. تا نیازهای بزرگ و مهم چون هدایت! دلش نیامده مخلوقش عمر به لهو بگذراند زیرا چیز های بهتر ، مرتفع تر و زیباتری انتظار این مخلوق را می کشد اگر درست رفتار کند!.

برایش هادی و کتاب هدایت قرار داده و بدین وسیله یکی از مفاهیمی که دوست دارد مخلوقش متوجه آن شود مفهوم توکل است! أَلاّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُوني وَکيلاً

خدایا با تعمق در ماجرای بنده ات ابراهیم ع حد و حدود توکل را متوجه مان کردی! چه کسی از تو عالم تر و تواناتر؟ چه چیز باعث می شود که ما بندگان ضعیف و غافل در طول زندگی تو را فراموش کرده و دست نیاز به سمت خلق تو دراز کنیم؟

خدایا ما در هیاهوی دنیا گم شده ایم، به ظاهر بنده تو و در اصل بنده نفسمان هستیم، تا تو هستی چه نیاز به دگران؟ خدایا کمکمان کن و وکالت مارا برعهده بگیر تا در کشاکش زندگی جز تو احدی را وکیل نگیریم.

خدایا توفیقمان ده در تمام صحنه های زندگیمان چه سخت و چه آسان! صحنه هایی که همه و همه تحت ربوبیت تو بر ما گذارده می شود به تو اعتماد کنیم و لحظه ای از آنچه مورد رضایت توست لغزش نکنیم و در همه حال بر تو توکل کنیم.

خدایا دنیا دار امتحان است، تو در دنیا بیوت اهل بیت ع را برای رفعت ما قرار دادی تا دربند دنیا نمانیم، غلبه بر نفس، تغییر صفات و اخلاقیات از من و مای کوچک بر نمی آید وکالت ما را برعهده بگیر تا بتوانیم آسمانی شویم.

خدایا برای ماندن در این بیوت بر تو توکل می کنیم، لحظه به لحظه زندگیمان را وکالت کن که اگر به من و مای حقیر باشد اعمال و کردارمان در خور ماندن در بیت نیست و خود، خود را از این مکان های مقدس بیرون خواهیم راند!

خدایا ما محتاج ساکن شدن در این بیوت هستیم، تا از ما چیزی در خور یاوری مهدی فاطمه س بسازی، که خود ساخته ی ما به کار ولیّ زمانه نمی آید! در این بیوت است که خدا ساخته خواهیم شد! دست ساخته ی رب العالمین!

آل عمران173 -وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکيلُ  خدایا توفیقمان عطا کن این آیه از قرآن اعتقاد راستینمان شودوچنان در اعماق قلبمان نفوذ نماید که به رفتار کشیده گردد و تنها بر سر زبانمان نچرخد!

الحمد لله رب العالمین

طهورا    26/12/96

منابع و مآخذ:

1- الخصال، ص 388؛ علل الشرایع، ص 598؛ عیون الاخبار الرضا، ج 1، ص 247.1 – مجمع البیان، ج 7، ص 55.2 – بحار، ط جدید، ج 26، ص 319.3 – انبیاء، 69.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

چرا اسم مولاعلی علیه السلام در قرآن نیست؟ _ شب ٢١ ماه رمضان

فضایل مولا امیرالمومنین سلام الله علیه در قرآن

چهره عزرائیل برای مومن و کافر هنگام مرگ

حضرت ابراهیم علیه السلام

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.