باید یک فکر اساسی برای سینمای ایران کرد. سینمایی که تم اصلی اکثر فیلمهایش اباحهگری شده است و به کل با فرهنگ بومی ایرانی اسلامی جامعه منافات دارد. البته شاید نتوان ذهنیت مسموم خیلی از کارگردانهای سینما را که کمترین قرابتی با اسلام ندارند پاکسازی کرد اما با مکانیزمهای نظارتی که میشود جلوی رشد قارچی آنها را گرفت!
بازهم جشنواره فیلم فجر و باز هم خیانت و ازدواج سفید و اباحهگری! با پایان یافتن جشنواره سی و هفتم میتوان به جرات ادعا کرد که اکثر فیلمهای جشنواره در ستایش خیانت و ازدواج سفید ساخته شدهاند.
به گزارش رجانیوز محتوای غالب فیلمهای جشنواره خود به تنهایی یک ناتوی فرهنگی محسوب میشود و این لکه ننگیست بر دامن جشنوارهای که نام فجر را یدک میکشد و اندک نظارت محتوایی بر آثار ندارد. مسئولان جشنواره فیلم فجر مدعی هستند ملاک آنها برای انتخاب تنها دستاورد هنری بوده است؛ این در صورتیست که تعداد زیادی از فیلمهای حاضر در جشنواره از لحاظ هنری نیز فاجعه به حساب میآیند و به گفته اغلب کارشناسان حضور آنها در جشنواره توهین به خود جشنواره و پایین آمدن سطح آن است.
بنابراین باید پرسید اصولا با چه منطقی به این آثار مجوز ساخت داده میشود و این آثار با چه استدلالی از طرف مسئولین به جشنواره راه یافتهاند؟ اینها سوالات مهمی است که مسئولان جشنواره باید به آنان پاسخ بدهند.
برای روشنتر شدن ماجرا در ادامه به محتوای برخی از فیلمهای جشنواره اشاره خواهد شد.
سال دوم دانشکده من
سال دوم دانشکده من را رسول صدرعاملی ساخته است. فیلم درباره دو دوست به نام آوا و مهتاب است که یکی به کما میرود و دیگری در نبود او به او خیانت میکند. مهتاب با اینکه نامزد دارد اما با دوست پسر دوست صمیمیاش ارتباط برقرار میکند و تا انتهای فیلم داستان به همین منوال جلو میرود. جالب است که کارگردان قصد نشان دادن معضل اجتماعی خاصی را ندارد و صرفا یک فیلم با تم خیانت ساخته است.
درخونگاه
درخونگاه فیلم سیاوش اسعدی یکی از چرکترین فیلمهای جشنواره سی و هفتم بود. فیلم در انتهای دهه شصت میگذرد و داستان خانوادهایست که به پسرشان خیانت کرده و از او پنهان میکنند. فیلم دارای سکانسی اروتیک و به شدت زننده است که کمتر در سینمای ایران مشابهش یافت میشود. در انتها نیز کارگردان در ابتدای دهه هفتاد فاحشهها را مورد اعتمادترین قشر ایران معرفی میکند. فیلم به همین اندازه چرک است.
بنفشه آفریقایی
بنفشه آفریقایی ساخته مونا زندی را میتوان گل سرسبد فیلمهای مبتذل جشنواره دانست. فیلم درباره زنی پا به سن گذاشته به اسم شکوه است که همسر سابق خود را از خانه سالمندان به خانه خودش میآورد و سعی دارد همسر سابق و همسر فعلیاش را باهم داشته باشد. فیلم در آخر مشخص میکند که شکوه به هر دو مرد زندگیاش علاقه مند است و برای همین میخواهد هر دوی آنها را کنار خود داشته باشد. البته ابتذال فیلم تنها به دو همسری زن داستان ختم نمیشود. در طول فیلم متوجه میشویم که شکوه به دوست همسر سابقش علاقهمند شده و بعد به همسرش خیانت میکند.
تیغ و ترمه
تیغ و ترمه ساخته کیومرث پور احمد هم به وضوح مروج ازدواج سفید است. در داستان ارتباط دختر و پسری را میبینیم که زن و شوهر نیستند و در یک خانه زندگی میکنند. ابتدای فیلم دوست پسر شخصیت اصلی داستان به او خیانت میکند و فیلم این گونه شروع میشود. در پایان نیز متوجه میشویم که مادر شخصیت اول داستان هم به پدرش خیانت کرده بوده و یک فاحشه است.
طلا
پرویز شهبازی در طلا داستان چندجوان را روایت میکند که به دنبال زدن کسب و کار جدید هستند. در این بین نگار جواهریان و هومن سیدی در رابطهای از جنس ازدواج سفیدند. در یکی از صحنههای فیلم جواهریان داخل خانه میشود و روسریاش را برمیدارد و سیدی وارد اتاق میشود. البته کارگردان از زاویهای فیلم گرفته که کشف حجاب مشخص نیست. در طول فیلم هم مشخص میشود که جواهریان از سیدی باردار است و میخواهد فرزند نامشروع خودش را به دنیا بیاورد.
ایده اصلی
آزیتا موگویی در ایده اصلی میخواهد یک داستان هالیوودی و با موضوع کلاهبرداری برای مخاطبانش تعریف کند. این که حتی به آن نزدیک هم نمیشود بماند؛ موگویی در فیلم نه تنها ارتباطات نامشروع زن و مردهای داستان را عادی جلوه میدهد که حتی شاهد سکانسی هستیم که رادان و جمشیدی در دیسکو درحال خوردن مشوربات الکلی هستند. کارگردان حتی زحمت ایرانیزه کردن داستان جعلیاش را هم به خودش نداده است.
اینها تنها نمونههایی هستند از اوضاع نابهسامان محتوای فیلمهای جشنواره! فیلمهایی که برخی از آنها حتی کمترین دستاورد هنری نیز ندارند و در اوج بیکیفیتی به سر میبرند. باید از مسئولان جشنواره پرسید که اگر ملاک برای شما تنها دستاورد هنری بوده است پس تیغ و ترمه، ایده اصلی، ناگهان درخت، یلدا و … به چه علتی به جشنواره وارد شدهاند؟
به هرحال باید یک فکر اساسی برای سینمای ایران کرد. سینمایی که تم اصلی اکثر فیلمهایش اباحهگری شده است و به کل با فرهنگ بومی ایرانی اسلامی جامعه منافات دارد. البته شاید نتوان ذهنیت مسموم خیلی از کارگردانهای سینما را که کمترین قرابتی با اسلام ندارند پاکسازی کرد اما با مکانیزمهای نظارتی که میشود جلوی رشد قارچی آنها را گرفت!