سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اربعین / قاصد اربعین

قاصد اربعین

غبار تن و سنگینی روحش را به آب فرات می‌شوید. فاصله نخلستان تا قتلگاه را که طی می‌کند فرصت خوبی است تا خاطرات پنجاه سال همراهی، پنجاه سال رفاقت با او را مرور کند. آمده است تا به محضر امام برسد. اما نه، آمده تا دوستش را زیارت کند. باور این جدایی برایش سخت است. عمری است با هم رفیق بوده اند. گریه امانش نمی‌دهد. خود را بر خاک می‌اندازد. دوستش را صدا می‌زند.

  • حسین!

جوابی نمی‌شنود.

  • حسین! حسین!

جوابی نمی‌آید. تمام وجودش حسرت است، می‌سوزد. با سوز دل و اشک چشمانش بار دیگر دوست را صدا می‌زند ولی جز سکوت پاسخی نمی‌شنود. بغض فراق راه گلویش را سد کرده است. مشتی تربت را به دست می‌گیرد:

  • حَبیب ، لا یُجیبُ حَبیبه؟

تنها صدایی که به گوش می‌رسد، زمزمه باد است بر گوش خاک و گریه پیرمرد که حالا دیگر به هق هقی تبدیل شده است. پیرمرد جواب خودش را می دهد.

  • آری! چگونه جواب دهد در حالی که سر در بدن ندارد!

و این همه را قاصدکی شاهد است. خود را به پیرمرد می‌رساند.

  • ای جابر! از مولای من توقع جواب داری؟ و گمان برده‌ای چون سر در بدن ندارد جواب تو را نمی‌دهد ، در حالی که می‌دانی برای جواب هیچ کس نیازی به زبانِ سر ندارد. تو بیش از پنجاه سال با او دوستی کردی ولی نفهمیدی با چه دوستی، با که دوستی؟

پیرمرد سرش را بالا می‌آورد. چشمانش را به اطراف می‌چرخاند. صاحب صدا را نمی‌بیند. قاصدک ادامه می‌دهد.

  • جابر! او پرنده ای بود در قالب بشر. آیا نفهمیدی که با پرنده دوستی کرده‌ای؟ پرنده پر زد و رفت. پرنده از قفس تن رها شد، پر زد و رفت. اگر می‌خواستی دوستی‌ات ابدی باشد باید در این مدت رفاقت، تو هم پرنده می‌شدی. او اهل آسمان بود. او رفت و تمام پرنده ها را نیز با خود برد. جای پرنده بر روی زمین نیست. آشیانه پرنده در اوج است. پرنده آمده است که پرواز کند نه اینکه بالهایش را به زمین زنجیر کند!

زائر اربعینی، از خود بیخود شده است و دیگر کلام او را نمی‌شنود. قاصدک، حبیب را با یاد محبوب تنها می‌گذارد.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

کتاب «مجموعه هم پای نور» منتشر شده

بیست و یکمین جایزه کتاب سال دفاع مقدس

سرود،دین بی ولایت ول معطلیه

ويدئو/ نوای شیرین لری نهاوندی در حسینیه معلی

یک دیدگاه

  1. قاصدک، حبیب را با یاد محبوب تنها می‌گذارد…

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.