سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / بابت تقدیم دو فرزندم،از دنیا چیزی نمی خواهم…

بابت تقدیم دو فرزندم،از دنیا چیزی نمی خواهم…

چندي پيش مردي سالخورده همراه خانم ميانسالي كه ظاهرا دخترش بود به مطب امد، پوست چروكيده صورت و دستان زبر و پينه بسته اش نشان از زحمات سختش ميداد، مشكلش را پرسيدم، گفت؛ مدتيست نميبينم، مداوايم كني تا اخر عمر دعاگويت خواهم بود.
خواهش كردم پشت اسليت بنشيند و به دقت معاينه اش كردم، چشمانش ديگر هيچ سويي نداشت، انقدر اب مرواريدش پيشرفت كرده بود كه به سياهي ميزد، بعلاوه مشكلاتي ديگر كه شانس موفقيت عمل را كم ميكرد!
گفتم پدر جان چرا اينقدر دير مراجعه كرديد؟! گفت نميتوانستم، پاسخ درستي نداد و طفره رفت!
چشمانتان نياز به عمل دارد هرچه سريعتر، اما توقع زيادي از نتيجه عمل نداشته باشيد شايد در حد ديدن مسير و عبور.
از خدا خواسته ام سلامتي و بينايي ام را نستاند كه رزق خانواده ام بسته به كار يوميه من است، در همين حد كه بتوانم كارم را ادامه دهم راضيم.
كارت چيست؟!
بنايي.
دلمان بدرد امد، اين سن و سال و اين كار سنگين! فلان روز نوبتت دهم ميتوانيد تشريف بياوريد؟!
هزينه عمل چقدر ميشود؟!
دفترچه بيمه داريد؟!
بله و دفترچه تامين اجتماعي اش را دراورد و روي ميز گذاشت.
گفتم پدرجان نوبت در بيمارستان دولتي ميدم، هزينه زيادي ندارد.
اقاي دكتر شما هم زحمت ميكشيد، راضي به حق العمل كم شما نيستم!
از نظر بلندش شرمنده شدم. نه پدر جان من وظيفه ام را انجام ميدهم بيمارستان دولتي هم حق شماست. در تمام اين مدت حس ميكردم دخترش ميخواهد چيزي بگويد، حرفش را مزه ميكرد اما نميگفت من هم نپرسيدم. برگه پذيرش را دستش دادم منشي را صدا زدم و گفتم ويزيتش را پس دهد. اما برگشت و گفت قبول نكرده و رفته است!
ساعتي بعد تقريبا همه بيماران ويزيت شده بودند و اماده رفتن به منزل ميشدم كه منشي گفت دختر همان پيرمرد برگشته و با شما صحبتي دارد.
گفتم راهنماييش كند داخل.
آمد، سلام كرد و گفت اقاي دكتر پدرم بيمه بنياد شهيد دارد اما استفاده نميكند! بضاعت كافي هم براي عمل ندارد!
خُشكم زد، خب چرا همان موقع نگفتيد؟!
راضي نيست، دو پسرش شهيد شده اند و يكي جسدش هم برنگشت، هيچ جا نميگويد ما هم بگوييم دلخور ميشود، ميگويد من بابت تقديم دو فرزندم از دنيا هيچ نميخواهم!
حتي براي درمانش؟!
حتي براي درمانش!
برگه پذيرش را گرفتم و براي بيمارستان ديگري كه طرف قرارداد بيمه اش بود نوشتم و گفتم فلان روز بياوريد و به او هم چيزي نگوييد!
در راه برگشت فكرم پيش اين پدر بود و گوشم به اخبار راديو اتومبيل: سخنگوي قوه قضاييه اخرين خبرها از اختلاس سه هزار ملياردي، حقوق ٢٥٠ ميليوني مدير بانك رفاه كارگران! و بانك ملت! و …..را تشريح كرد…..

دكتر سيد محمد ميرهاشمي، جراح و متخصص چشم

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

جنبه‌های بسیاری از نقش زنان در دفاع مقدس باقی مانده

کتاب «لیلی منم» که پرستاری از یک جانباز ۷۰ درصد قطع نخاع بود و همراهی همسر برای دفاع از حرم ،کتاب «عطر پیراهن تو»

مادر شهیدان بهمنی‌نژاد آسمانی شد

حاجیه خانم فاطمه مازندرانی مادر سه شهید بهمنی‌نژاد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.