بیاد شهدای مظلوم عملیات های کربلای ۴ و ۵
دیگر آن شبها نمی آیند ، صبح های از خدا سرشار
مردها کربلای پنج ، دردهای کربلای چار
بعد از آن مردان پولادین ، مانده بر دوشم سری سنگین
زیر پایم شد زمین خالی ، آسمان شد بر سرم آوار
اندک اندک عاشقان رفتند ، اندک اندک عشق تنها شد
کم کم این دل هم ز پا افتاد ، کم کم این آیینه شد زنگار
شعله شعله آتش جانسوز ، می چکد بر سینه ام امروز
بسته دنیایم این دنیا ، خسته تکرارم این تکرار
یک شلمچه خسته ام امروز ، چند فکه غرق اندوهم
این همه آوار را ای درد ، یک سحر از شانه ام بردار