در اینکه سرانه مطالعه در ایران پایین است ،هیچ شکی نیست.! بدنبال علتها نیستیم.ولی بد نیست گاهی با کتاب آشتی کنیم و غبار از رویش بزداییم ،بخصوص کتاب :
خدا بود و دیگر هیچ نبود ….
که شامل دلنوشته های عارفانه شهید چمران ساوجی از زمان حضور در آمریکا از سال ۱۹۵۹میلادی و سپس حضور در لبنان و سر انجام در ایران تا سال۱۳۵۸ شمسی ….آنچه در زیر میخوانید دلنوشته ۱۲اکتبر۱۹۷۳ایشان در زمان حضور در لبنان است :
ما اغلب خود را محور دنیا و مافیها فرض میکنیم و فکر میکنیم که همه دنیا بخاطر ما میگردد،آسمان و زمین و ستارگان به خاطر خوش آمد ما ،در سیر و گردشند.فکر میکنیم که آسمان در غم ما خواهد گریست و یا دل سنگ از درد ما آب خواهد شد،یا گردش ستارگان متوقف خواهد گشت…
اما بعد میفهمیم که در این دنیای بزرگ ،میلیونها انسان مثل ما آمده اند و رفته اند و هیچ تغییری در گردش روزگار بوجود نیامده است …..این ما هستیم که مغروریم و خود را بزرگ می پنداریم…..ولی از کاهی هم کمتریم که در اقیانوس هستی به دست طوفانهای بلا و امواج متلاطم بالا و پایین می رویم ،بدون آنکه از خود اختیاری داشته باشیم و یا قدرتی که مسیر امواج را یا حرکت خویش را تغییر دهیم …..با درک این حقیقت باید از مرکب غرور پیاده شویم و طریقت رضا و تسلیم را شیوه خود کنیم.دردها را بپذیریم ،به لذات زود گذر غره نشویم ،خود را ابدی فرض نکنیم و از آمال و آرزوهای دور و دراز چشم بپوشیم…..
برای شادی روح شهدا صلوات.