بشنو از نی چون حکایت میکند
و از جداییها شکایت میکند
داشتن تبیین ، از سیر تکوین عالم بسیار ما را در یافتن جهت درست برای حرکت به سمت آینده یاری میکند. باید اصل و ریشه را بشناسیم و تلاش کنیم با فهم آن مسیر آینده را هموار نماییم.
دشمن با مخدوش کردن شأن و درجات اشیاء و افراد، بشر را به سردرگمی انداخت تا نتواند جهت حرکت خود را مشخص و رشد نماید. متأسفانه نظام تبلیغاتی کشور هم از این ترفند دشمن ضربههای زیادی خورده است؛ ما شاهد آن هستیم که کلام اهلبیت ع را هم سنگ کلام دانشمندان و اندیشمندان میدانند و آنها را در کنار هم میگذارند چرا که یا تفاوتی قائل نیستند و یا بازی خوردهاند.
در نظام الهی ارزشمندترین و قیمتی ترین اشیاء آنی است که بالاتر از بقیه است. اولین شیئی که خداوند خلق نمود نوری عظیم بود که بعد از خلقش شروع به حرکت نمود و عالم به عالم پایین آمد و هر عالم را پرداخت نمود و شکل داد، تا به دنیا رسید.
رحمانیت خداوند ایجاب مینمود که همه مخلوقات از آن نور عظیم به اشکال گوناگون بهره ببرند، پس برای بهره بردن اهل زمین، خداوند برای آن نور جسمی ایجاد نمود، که تنها برای ۶۳ سال در میان اهل زمین باشد و با مردم هم کلام شود، که ما به آن جسم «محمدص» میگوییم.
رسولالله ص خودشان به این موضوع اشاره نموده و میفرمایند: «اولین نوری که خداوند خلق کرد، نور من بود». پس همه عالم از آن نور عظیم و به واسطهی آن و در آن خلق شد.
این نور منطبق با حکمت الهی درسیر حرکت خود به تبع اعمالی که انجام میدهد، رفتارهای متفاوتی را از خود نشان میدهد و حالات مختلفی پیدا میکند.
برای توضیح بیشتر این مطلب باید دانست که بزرگان دین، از یک دیدگاه، کل عوالم هستی را در دو حیطه توصیف کردهاند؛ یکی حیطهای که غیب است و اجازه برای ظاهر شدن و مشهود شدن آن برای عموم نیست و دیگری حیطهای که در معرض خلایق و به تعبیر دیگر، مشهود میباشد از این دیدگاه عوالم به «غیب و شهود» تقسیم میشوند. از یک دیدگاه دیگر، میتوان عوالمِ عالم هستی و فضاهای قابل وصف را به دو قسمت «مُلک و ملکوت» تقسیم نمود. فضای مُلک، فضایِ ظاهرِ عالم در پهنهی آسمانها و زمین است و فضای مَلکوت، فضای باطنِ عالم و آن بخش از عالم هستی است که ناپیدا و مُشرف به پهنهی آسمانها و زمین است.
بر طبق این تقسیمبندی، حیطهی اول، مجموعه عوالمی است که در باطن هستند و وسعت آن از بالاترین عوالم تا عالم ملکوت میباشد و حیطهی دوم، مجموعه عوالمی است که در معرض خلایق هستند و وسعت آن، از بعد از ملکوت تا عالم دنیا و به عبارت دیگر، حیطهی آسمانها و زمین است.
وقتی بزرگان دین، دربارهی رفتار این نور، در این دو حیطه صحبت میکنند، چنین میگویند که آن نور عظیم در این دو حیطه، دو حالت رفتاری دارد. وقتی این نور در ملکوت و در باطن حرکت میکند، همچون مادری مهربان رفتار میکند که به لحاظ تقید به حجاب، از اندرونی بیرون نمیآید و در درون خانه، عوالم را پرداخت میکند. اما زمانی که از ملکوت پایین آمده و در آسمانها و زمین به حرکت میپرازد و در معرض خلایق قرار میگیرد، یعنی وقتی پا از اندرونی بیرون مینهد و به قسمت بیرونی میآید، رفتاری پدرانه از خود بروز میدهد و به رسیدگی و ولایت امور میپردازد و نظم امور در حیطهی آسمانها و زمین را برعهده میگیرد.
به گفتهی ایشان، اگر به آن حالت از نور که در باطن حرکت کرده و مادرانه رفتار میکند، جسمی مادی در دنیا تعلق بگیرد، به او «فاطمه س» گفته میشود. اما اگر به آن حالت از نور که از باطن بیرون میآید و در معرض خلایق قرار میگیرد، جسمی مادی در دنیا تعلق بگیرد، به او «علی ع» گفته میشود.
به عبارت دیگر یک نور بیشتر نیست و تنها همین یک نور است که ابزار دست الهی است و مجراییست تا به وسیله آن اراده خداوند اعمال شود و دوئیتی ندارد. دو نور و چند نور نیست، یک نور است، ولی این نور دو حالت و رفتار از خود بروز میدهد.
این را نیز تذکراً عرض کنم که این نور شخص نیست که اسم داشته باشد، اگر ما اسمی بر این نور میگذاریم، جهت شناسایی و سهولت در ارتباط با آن است.
به این ترتیب اگر رسولالله ص میفرمایند که «علی نَفس من است»، یعنی ابعاد فراتر از جسم مادیِ امیرالمؤمنین ع با ابعاد فراتر از جسم مادیِ رسولالله ص تفاوتی ندارند و آن دو از یک نور واحد هستند.
به عبارت دیگر باید گفت: «نور علی ع با نور فاطمه س و نور محمّد ص، یکی هستند».
در روایاتِ اهلبیت ع درباره وجه ملکوتی نور اهلبیت چنین فرموده شده که «کُلُهُم نورٌ واحد».
اللهاکبر، به این عظمت و زیبایی! خداوند تنها با یک پرتو نور، تمام عوالم هستی را ایجاد نمود. نوری که تصور و فهم آن حتی در خیال نمیگنجد و شناخت آن پایانی ندارد.
ادامه دارد …