صراط عشق؛ مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری
بسم الله الرحمن الرحیم
ذهنش درگیر مقتدایش بود، مولا امیرالمومنین علیه السلام !
شخصی که افراد در قبال ایشان دو دسته می شدند، نه تنها افراد بلکه اقوام!
با خودش فکر می کرد شاید به همین دلیل باشد که ایشان قسیم الجنّه و الناّر هستند!
آری ماجرا از زمان خلقت شروع می شد! زمانیکه خداوند از ملائکه خواست به آدم علیه السلام سجده کنند،
بخاطر آن روح مقدسی که به آدم علیه السلام دمید! همه سجده کردند مگر شیطان!
ایرادِ ابلیسِ لع، در توحیدِ در خلافت بود!
او از خدا حرف شنوی داشت و از منظر عبادت هم به جایگاه ملائک رسیده بود،
ولی حاضر نشد دربرابر شخصی که خداوند او را خلیفه می خواند سر تسلیم فرود آورد!!
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا ِلآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْليسَ أَبي «طه آیه ۱۱۶»
یهودیان و نصرانیان نیز پیامبر را قبول داشتند زیرا ایشان در کتب شان چنان معرفی شده بود که جای تشکیک نمی ماند!
ولی زمانیکه حرف جانشینی مولا امیرالمومنین علیه السلام مطرح شد عده کثیری بر نتابیدند!!
قوم رسول الله صل الله علیه واله وسلم نیز همین رفتار را در قبال امیرالمومنین علیه السلام در پیش گرفتند و پا را فراتر نهاده و غدیر را انکار کردند و مقام خلیفه اللهی را که از آن مولا بود غصب نمودند!
پس ادیان تا جایی از آنچه مدنظر خداست پیروی نمودند، در اطاعت از خدا و رسولش !
زمانیکه ماجرا به حضرت علی علیه السلام بعنوان جانشین رسید، دودستگی آغاز شد!
عده ی کثیری از ولایت و خلافت ایشان رو بر گرداندند و عده ای قلیل سر تسلیم فرود آوردند!
در حالیکه به مولایش فکر میکرد به خوابی عمیق فرو رفت…
در خواب، سرزمین پهناور و باصفایی را می دید!
سرسبز و خوش آب و هوا، نسیم ملایمی می وزید و روح را تازه می نمود،
نوری زیبا و خیره کننده بر سرزمین حاکم بود،
این سرزمین پهناور و زیبا، پر بود از قلعه های گوناگون با ساختار هایی متفاوت ولی بسیار عظیم.
مدتی در اطراف پرسه زد، از آب و هوا و مناظر عجیب و عظمت قلعه ها غرق لذت شده بود،
محو آن نور درخشنده و لطیف که می تابید ولی چشم را آزار نمی داد!
دلش می خواست تا ابد همان جا بماند و از تمام زیبائی های آن بهره ببرد.
ندایی آمد: اینجا زمین قرآن است!
با تعجب به اطراف نگریست تا گوینده را بیابد ولی کسی را مشاهده ننمود!
پرسید این قلعه ها چه هستند؟
- سوره های قرآن! قرآن که معجزه رسول الله صل الله علیه واله وسلم است و از جانب پروردگار حکیم نازل شده ساختاری زیبا و منظم دارد! از حکمت خدا به دور است که غیر از این باشد…
دلش می خواست به یکی از این قلعه های عظیم ورود کند…
ندا آمد : دوست داری ببینی؟
- آری حتما!
به کدامین قلعه ورود کنیم؟
او دوست داشت سوره ای در قرآن را که بنام پیامبرش نازل شده بود ببیند!
پرتوی نوری را مشاهده کرد که از آن منبع عظیم نور جدا شد و به پایین آمد!
ندا آمد نور را همراهی کن!
به دنبال نور روانه شد از کنار قلعه های گوناگون عبور کردند تا به یک قلعه عظیم و رفیع رسیدند
بسم الله الرحمن الرحیم گفت و به دنبال نور به قلعه محمد صل الله علیه واله وسلم ورود کرد!
از آنچه می دید شگفت زده شده بود!
محیط داخلی قلعه بهشت گونه بود! مسحور زیبایی باغ بهشتی شد!
چهار نهر زیبا در بهشت جاری بود!
إِنَّ اللّهَ يُدْخِلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ سوره محمد آیه ۱۲
غرق در لذت و شگفتی شد!
احساس شعف می کرد از اینکه خداوند در قلعه ی مستحکم وجود پیامبر چنین بهشتی را قرار داده است!
بر خاک افتاد…
بوی خوش تراب در مشامش پیچید!
حمد خدا را بجای آورد، از اینکه خداوند به او توفیق عطا کرده که مسلمان باشد و متبع چنین فرد با عظمتی!
فردی که چنین منزلتی نزد خدا دارد!
نمی توانست سر از خاک بردارد!
تازه متوجه شده بود خداوند به او چه نعمتی عطا کرده است!
هیچ گاه از این منظر به مسلمان بودنش ننگریسته بود!
وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلي مُحَمَّدٍ
وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ محمد ۲
وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ محمد ۶
سر از خاک مرطوب برداشت، چشمانش به نهر های جاری افتاد، چقدر چشم نواز و زیبا بودند!
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ
وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ
وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبينَ
وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّي
وَ لَهُمْ فيها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ
کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميمًا فَقَطَّعَ أَمْعاءَ هُمْ محمد ۱۵
چهار نهر هرکدام با خواص متفاوت و ثمرات گوناگون!
از جای برخاست بسوی نهر اول رفت! آبی زلال در آن جاری بود!
ندا آمد: این نهر آب متعلق به امیرالمومنین علیه السلام است!
نهر آبی که در بهشت جاری است و از هر مسیری که عبور کند ثمرات زیادی را بر بار می نشاند!
آب، زلال و شفاف و درخشنده بود!
منادی ندا داد:
این نهر بهشتی در عوالم جریان دارد ، در دنیا نیز می توان از آن بهره برد ولی به دلیل لیل دنیا دیده نمیشود!
پرسید: پس چگونه می شود از آن بهره برد؟
منادی جواب داد: با تبعیت از صاحب آن!
خداوند در پیروی از ولایت امیرالمومنین علیه السلام بهره ها و ثمرات فراوانی قرار داده است!
این نهر از زمین به سمت بالا کشیده می شود! به سمت آسمان های هفت گانه!
کسانیکه خود را به این رود زلال می سپرند همراه آن از زمین کنده میشوند و به آسمان ها راه پیدا میکنند!
اذن ورود به آسمان ها در دستان مقتدر و مهربان امیرالمومنین علیه السلام است!
آنها که ایشان را ولی و امیر خود نمی دانند خود را از نعمات آسمانی محروم می کنند!
خداوند راز عجیبی را برایش گشوده بود!
این راه برای عده ای قلیل باز است که سر تسلیم دربرابر ولایت و خلافت ایشان فرود آورده و بر نفس و تکبرشان غلبه نموده اند!
حال متوجه می شد چرا مولا می فرمودند:
تا من هستم، از آسمان ها بپرسید، که من راه آسمان را بهتر از زمین می دانم!
در قلعه وجود آخرین پیامبر صل الله علیه واله وسلم خداوند نهر جاری و پرثمره ی امیرالمومنین علیه السلام را مقرر فرموده
تا با پیروی از ایشان نه تنها شخص در شب تاریک و پر حجاب دنیا ره گم نکند
بلکه رشد نموده، از زمین کنده شده به آسمان ها راه پیدا کند و از فضل بهره برد!
خداوند بواسطه ی رحمتش بعد از رسول الله صل الله علیه واله وسلم انسان را به حال خود،
بدون ولی و بدون مربی رها نکرده است!
حال مفهوم این آیه برایش بیشتر باز شده بود:
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرينَ سوره مائدة آیه ۶۷
خداوند برای هدایت انسان ها این همه هزینه کرده:
آمدن ۱۲۴ هزار پیامبر و ۵ اولوالعزم من الرسل!
اگر بارحلت پیامبر ص این زنجیره قطع می شد و انسانها رها می شدند، رسالت پیامبر به اتمام نمی رسید!
با معرفی امیرالمومنین علیه السلام و اولادش علیهم السلام به امر خداوند مهربان و حکیم، به عنوان ولی و خلیفه و جانشین پیامبرص، مسیر هدایت ادامه پیدا کرده…
و این ماجرایی است که خداوند تاکید دارد رسولش آن را ابلاغ نماید تا رسالتش کامل گردد.
حال جمله ی (وَ اللّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ) برایش رمز گشایی شد!
اعلام و معرفی امیرالمومنین علیه السلام و اولاد برگزیده اش از سوی خالق، بعنوان ادامه دهنده راه هدایت
ماجرایی بود که ایجاد کینه و دشمنی کرد و خداوند به پیامبرش دلداری می داد که من تو را پناه خواهم داد،
از شر آنچه بعد از این واقع خواهد شد…
الله اکبر! پذیرش ولایت شخص جانشین پیامبر صحنه امتحانی عظیم برای همه ادیان شده است!
بسیاری سرکشی می نمایند، و قلیلی تسلیم شده و بهره می برند…
باخود فکر می کرد شاید این نوری که در قرآن ذکر شده همراه رسول الله است
و خداوند تاکید به تبعیت از آن دارد همین نور ولایت باشد
که خداوند آن را در وجود اهل بیت علیهم السلام بعد از رسول الله صل الله علیه واله وسلم قرار داده است
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ اْلأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجيلِ …….
فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ سوره أعراف آیه۱۵۷
حال ارزش وجود امیرالمومنین طور دیگری برایش جلوه می کرد…
به کنار نهر شیر آمد، چقدر زیبا و لطیف بود، چه عطری از آن به مشام میرسید!
منادی توضیح داد: نهر شیر از متعلقات حضرت زهراست سلام الله علیها !
نهر شراب متعلق به امام حسن علیه السلام
و نهر عسل به امام حسین علیه السلام تعلق دارد!
نام امام حسن علیه السلام را که شنید اشک از چشمانش جاری شد!
امامی که در نهایت غربت و معصومیت زندگی کرده و مظلومانه به شهادت رسیده
و اکنون هم غربتشان ادامه دارد!
هنوز هم شیعیان چیز زیادی از ایشان نمی دانند و مزارشان نیز در اوج غربت است!
از جای برخاست به نهر عسل نزدیک شد!
شیرین، پرخاصیت و پر ثمره!
شاید همین شیرینی است که تعداد کثیری را بسمت ایشان می کشاند!
آهی از ته دل برآورد!
خدایا تو برای بنده ی حقیری چون من، والاترین و نورانی ترین و گرانبهاترین آفریده های خود را هزینه کردی!
اهل بیت علیهم السلام از بالاهای آسمان خلعت مادی بر تن نمودند و پایین آمدند!
و باتمام آسمانی بودن متحمل دنیا شدند تا آنچه مد نظر توست را به مقصود برسانند!
اما ما چه کردیم؟ چگونه رفتار نمودیم؟!…
انگار تمام وجودش آتش گرفته بود، تمام سلول های بدنش فریاد برآورده بودند:
و لاتکن من الغافلین…
چشمانش را گشود، چه خواب عجیبی!
تلخی و شیرینی را توامان داشت…
به فکر فرو رفت،
آیا من بعنوان یک شیعه، در قبال ولیّ، رفتار مد نظر خدا را در پیش گرفته ام؟
آیا ما شیعیان براستی مشایعت کنندگان مقتدای مان هستیم!؟ یا نام شیعه را یدک می کشیم؟!
و لا تکن من الغافلین…
الحمد لله رب العالمین
